کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودپسندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودپسندی
لغتنامه دهخدا
خودپسندی . [ خوَدْ / خُدْ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) تکبر. غرور. نخوت . (ناظم الاطباء). خودستایی . کبر. (یادداشت بخط مؤلف ) : نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدارخودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.
-
جستوجو در متن
-
ما و منی
لغتنامه دهخدا
ما و منی . [ وُ م َ ] (حامص مرکب ) تکبر. خودپسندی .
-
پغار
لغتنامه دهخدا
پغار. [ پ ُ ] (اِ) عجب و تکبر و خودستائی را گویند. (برهان قاطع). پندار. خودپسندی .
-
برمنشی
لغتنامه دهخدا
برمنشی . [ ب َ م َ ن ِ ] (حامص مرکب ) کبر. تکبر. عجب . نخوت .(یادداشت دهخدا). خودپسندی . و رجوع به برمنش شود.
-
خودخواهی
لغتنامه دهخدا
خودخواهی . [ خوَدْ / خُدْ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خودپرستی . خودپسندی . خودبینی . || خویشتن خواهی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خویشتن پسندی
لغتنامه دهخدا
خویشتن پسندی . [ خوی / خی ت َ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) خودپسندی . عمل و حالت خودپسند. خودخواهی .
-
تصعر
لغتنامه دهخدا
تصعر. [ ت َ ص َع ْ ع ُ ] (ع مص ) کژ کردن روی یا کژ کردن رخسار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کج کردن روی از خودپسندی . (از اقرب الموارد).
-
خویشتن پرستیدن
لغتنامه دهخدا
خویشتن پرستیدن . [ خوی / خی ت َ پ َ رَ دَ ] (مص مرکب ) خودپرستیدن . خودخواه بودن . خودپسندی کردن . خود را پسندیدن : تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم .سعدی (غزلیات ).
-
منی انداز
لغتنامه دهخدا
منی انداز. [ م َ اَ ] (نف مرکب ) اندازنده ٔ منی که آب مرد و زن باشد. || دوراندازنده ٔ کبر و خودپسندی . روی برگرداننده از خودخواهی و عجب : منی انداز باش چون مردان گر نه ای زن ، منی پذیر مباش .سنائی .
-
متکبرانه
لغتنامه دهخدا
متکبرانه . [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور تکبر و خودستایی و بطور غرور. (ناظم الاطباء). از روی خودستائی و خودپسندی .
-
خودحسابی
لغتنامه دهخدا
خودحسابی . [ خوَدْ / خُدْ ح ِ ] (حامص مرکب ) انصاف . درست حسابی . || رسیدگی به اعمال و افعال خود : چنان کشید ملامت ز قدردانی خویش که خودحسابی تأثیر خودپسندی شد.تأثیر (از آنندراج ).
-
خویشتن پرستی
لغتنامه دهخدا
خویشتن پرستی . [ خوی / خی ت َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت خویشتن پرست . خودپسندی . خودپرستی .تکبر. فخر. خودخواهی . (یادداشت مؤلف ) : از سر صدق شد خدای پرست داشت از خویشتن پرستی دست .نظامی .
-
خویشتن خواهی
لغتنامه دهخدا
خویشتن خواهی . [ خوی / خی ت َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خودخواهی . خودپسندی . خود برتر از دیگری انگاری . تکبر. عجب .فخر. عمل و حالت خویشتن خواه . عمل و حالت خودخواه .
-
زیاده سری
لغتنامه دهخدا
زیاده سری . [ دَ / دِ س َ ] (حامص مرکب ) خودپسندی . (غیاث ) (آنندراج ). خودپرستی و خودبینی و سرکشی و تکبر. (ناظم الاطباء) : بهوش باش که شمشیرعدل عریان است مکن چو شمع در این انجمن زیاده سری . ملامفید بلخی (از آنندراج ).رجوع به ماده ٔ قبل شود.