کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودستایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودستایی
لغتنامه دهخدا
خودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) : تاریکی جهل خودستایی است لااعلم عین روشنایی است . (تحفةالعراقین ).خودستایی نیست رسم مردم صاحب کمال آب لب بست از صدا چون گوهر یکدانه ...
-
واژههای مشابه
-
خودستایی کردن
لغتنامه دهخدا
خودستایی کردن . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) لاف درباره ٔ خود زدن . از خود مدح کردن . تحسین بیخود درباره ٔ خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
واده
لغتنامه دهخدا
واده . [ دَ / دِ ] (اِ) اصل و بنا و ماده ٔ هر چیز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خروشیدن از خودستایی . (برهان ) (آنندراج ). خروش در خودستایی . (ناظم الاطباء).
-
کلچ
لغتنامه دهخدا
کلچ . [ ک َ ] (اِ) چرک . (جهانگیری ). چرک و وسخ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیج وکلخچ شود. || عجب و خودستایی . (جهانگیری ). عجب و خودستایی و تکبر و تجبر. (از برهان ) (ناظم الاطباء). عجب . خودستایی . تکبر. (فرهنگ فارسی مع...
-
قورت انداختن
لغتنامه دهخدا
قورت انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) قورت رفتن . بخود بالیدن . خودستایی کردن .
-
فیس
لغتنامه دهخدا
فیس . (اِ) تکبر. غرور. افاده . (فرهنگ فارسی معین ). عجب . کبر. بطر. (یادداشت مؤلف ). لاف زدن . خودستایی . (یادداشت دیگر).
-
متکبری
لغتنامه دهخدا
متکبری . [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (حامص ) عمل تکبر و خودخواهی . خودستایی : و دیگر از تعنت و متکبری خالی باشد. (منتخب قابوسنامه ص 17).
-
کلنج
لغتنامه دهخدا
کلنج . [ ک ِ ل َ ] (اِ) بمعنی چرک و وسخ باشد. || بمعنی عُجْب و خودستایی و تکبر وتجبر هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگشت کوچک و خنصر. (ناظم الاطباء).
-
فقعگان
لغتنامه دهخدا
فقعگان . [ ف ُ ق َ ] (اِ مرکب ) تفاخر. فخر و لاف . گزاف و نازش . خودستایی و خودنمایی . (برهان ). (از: فقع، مخفف فقاع + گان ، پسوند نسبت و اتصاف ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فقع گشادن شود.
-
متکبرانه
لغتنامه دهخدا
متکبرانه . [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور تکبر و خودستایی و بطور غرور. (ناظم الاطباء). از روی خودستائی و خودپسندی .
-
چسی آمدن
لغتنامه دهخدا
چسی آمدن . [ چ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لاف و گزاف زدن . پز دادن . قمپز آمدن . خودنمایی و خودستایی کردن . فیس و تکبر کردن . افاده ، در تداول عامه .
-
خودپسندی
لغتنامه دهخدا
خودپسندی . [ خوَدْ / خُدْ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) تکبر. غرور. نخوت . (ناظم الاطباء). خودستایی . کبر. (یادداشت بخط مؤلف ) : نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدارخودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.
-
فخارة
لغتنامه دهخدا
فخارة. [ ف َ رَ ] (ع مص ) نازیدن . (منتهی الارب ). فخر. فخار. (اقرب الموارد). رجوع به فخار شود. || نازیدن به خوی نیک . (منتهی الارب ). فخار. خودستایی به خصال و مناقب و مکارم بر حسب و نسب درباره ٔ خود یا پدران خود. (اقرب الموارد). رجوع به فخار شود. ||...