کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودروی
لغتنامه دهخدا
خودروی . [ خوَدْ / خُدْ ](نف مرکب ) آنچه نکشته و ننشانده اند. آن نباتی که تخم آن نکشته اند. (یادداشت مؤلف ). خودرو : نرگس سیراب یابی اندر او وقت تموزلاله ٔ خودروی بینی اندر او گاه خزان . فرخی .در کف لاله ٔ خودروی نهد سرخ قدح راغ همچون پر طوطی شود از...
-
واژههای مشابه
-
لاله ٔ خودروی
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ خودروی . [ ل َ / ل ِ ی ِ خوَدْ / خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شقایق .
-
جستوجو در متن
-
خودرو
لغتنامه دهخدا
خودرو. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی . دیمی . که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته . (ناظم الاطباء). خودروی : نه این زمان د...
-
روی
لغتنامه دهخدا
روی . (ن مف مرخم / نف مرخم ) مخفف روییده و روینده . (یادداشت مؤلف ).روییده . (از آنندراج ). و اغلب به صورت ترکیب آید.- خودروی ؛ خودرو. که خودش روییده باشد. که کسی آن را نکارد : خواب از خمار باده ٔ نوشین بامدادبر بستر شقایق خودروی خوشتر است . سعدی ....
-
گرغست
لغتنامه دهخدا
گرغست . [ گ َ غ َ ] (اِ) رستنی باشد خودروی شبیه به اسفناج که در غله زارها و کنارهای جوی آب روید و درعوض اسفناج در آش و شله کنند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جودره
لغتنامه دهخدا
جودره . [ ج َ / جُو دَ رَ / رِ ] (اِ) بر وزن حوصله ، غله ٔ خودروی میان زراعت . (برهان ). رجوع به جودر و جوذر شود.
-
کاث
لغتنامه دهخدا
کاث . [ کاث ث ] (ع اِ) آنچه بروید از دانه های افتاده وقت درو. (منتهی الارب ). اسم غله ٔ خرد است . (فهرست مخزن الادویه ). غله ٔ خودروی . (مهذب الاسماء).
-
قازایاغی
لغتنامه دهخدا
قازایاغی . (ترکی ، اِ مرکب ) از سبزیهای خودروی خوراکی است و جزء تیره ٔ بارهنگ ها میباشد. برگهای آن بریدگیهای بسیار و طعم مخصوص دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 251). رجوع به غازایاغی شود.
-
یغمیصا
لغتنامه دهخدا
یغمیصا. [ ی َ ] (سریانی ،اِ) اسم سریانی ریباس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ریواس . (ناظم الاطباء). رستنیی باشد خودروی خصوصاً در کوهستان و آن را ریواس می گویند. اگر عصاره ٔ آن را در چشم چکانند روشنی چشم زیاده کند. (آنندراج ) (برهان ). ریباس است . (اختی...
-
برنجمشک
لغتنامه دهخدا
برنجمشک . [ ب َ رَ م ُ ] (اِ مرکب ) به معنی فلنج مشک است که بالنگوی خودروی باشد. (از برهان ). قرنفل بستانی . (از منتهی الارب ). افرنجمشک . حبق القرنفلی . (اختیارات بدیعی ). بالنگو. (الفاظ الادویة). پرنجمشک .فرنجمسک . فرنجمشک . رجوع به فرنجمشک و بالنگ...
-
بزم آرای
لغتنامه دهخدا
بزم آرای . [ ب َ ] (نف مرکب ) کنایه از صاحب مجلس . (آنندراج ). آراینده ٔ بزم . بزم آرا. مجلس آرا : قصه چون گفت ماه بزم آرای شه در آغوش خویش کردش جای . نظامی .چه شهرآشوبی ای دلبند مقبول چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی .سعدی .
-
فرغند
لغتنامه دهخدا
فرغند. [ ف َ غ َ ] (اِ) گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه گویند. (برهان ). گیاهی است که خودروی باشد و چون کدو برجهد و به تازی لبلاب خوانند. (یادداشت به خط مؤلف از یک نسخه ٔ خطی فرهنگ اسدی ).- فرغندوار ؛ مانند فرغند : ایا سرو نو در تک و پوی آن...
-
تملول
لغتنامه دهخدا
تملول . [ ت َ ] (اِ) رستنی باشد خودروی شبیه به اسفناج و آن رادر خراسان برغست و به عربی قثاء بری خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). قثاءبری . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی تملوک است که قثاء بری است . (از لسان العجم شعوری ج ...