کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواهنده
لغتنامه دهخدا
خواهنده . [ خوا / خا هََ دَ / دِ ](نف ) محتاج . درخواست کننده . گدا. عرض کننده . (ناظم الاطباء). گدا. سائل . (یادداشت بخط مؤلف ) : مکن خوار خواهنده درویش رابر تخت منشان بداندیش را. فردوسی .بپاکی گرایید و نیکی کنیددل و پشت خواهندگان مشکنید. فردوسی .و...
-
جستوجو در متن
-
قطم
لغتنامه دهخدا
قطم . [ ق َ طِ ] (ع ص )خواهنده ٔ هرچه باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواهنده ٔ گوشت و جماع . (منتهی الارب ).
-
مستنعت
لغتنامه دهخدا
مستنعت . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) صفت کردن خواهنده . (از منتهی الارب ). توصیف چیزی را از کسی خواهنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استنعات شود.
-
مستفهم
لغتنامه دهخدا
مستفهم . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفهام . فهمیدن خواهنده . (از منتهی الارب ). آگاهی خواهنده و فهمیدن خواهنده . (از اقرب الموارد). پرسنده . دانستن خواه . رجوع به استفهام شود.
-
مستردف
لغتنامه دهخدا
مستردف . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداف . ردیف کردن خواهنده از کسی . (منتهی الارب ). || خواهنده از کسی که به دنبال او رود. (اقرب الموارد). رجوع به استرداف شود.
-
مسترزق
لغتنامه دهخدا
مسترزق . [ م ُت َ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرزاق . روزی خواهنده . رزق خواهنده . (اقرب الموارد). رجوع به استرزاق شود.
-
مستأوی
لغتنامه دهخدا
مستأوی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استیواء. رحم خواهنده . ترحم خواهنده . استرحام کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئواء و استیواء شود.
-
مستوصف
لغتنامه دهخدا
مستوصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) غلام که به حد خدمت رسیده باشد. || توصیف چیزی را خواهنده . || توصیف درمان خود خواهنده از طبیب . (از اقرب الموارد). رجوع به استیصاف شود.
-
مستقرض
لغتنامه دهخدا
مستقرض . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقراض . وام خواهنده . قرض خواهنده از کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به استقراض شود.
-
مستمیح
لغتنامه دهخدا
مستمیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استماحة. عطا و بخشش خواهنده . (از اقرب الموارد). || شفاعت خواهنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استماحة شود.
-
مستجیز
لغتنامه دهخدا
مستجیز. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجازة. || «جواز»خواهنده ، و آن آبی باشد که به مواشی و زراعت دهند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اجازت خواهنده . (آنندراج ). اذن خواهنده . (اقرب الموارد) : چه عجب گر خالق این قوم نیزبا تو باشد چون نه ...
-
جادی
لغتنامه دهخدا
جادی . (ع ص ) خواهنده ٔ عطا. ج ، جداة. (منتهی الارب ).
-
رامش طلب
لغتنامه دهخدا
رامش طلب . [ م ِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) طلبنده ٔ رامش . خواهنده ٔ رامش . خواهنده ٔ عشرت و طرب و شادی . شادی خواه . عشرت طلب . جوینده ٔ خوشی . رامشجو.رجوع به رامشجوی و رامشخواه در همین لغت نامه شود.
-
قطم
لغتنامه دهخدا
قطم . [ ق َ طَ ] (ع مص ) اشتها داشتن . (اقرب الموارد). خواهانی چیزی هرچه باشد. || خواهان گشنی گردیدن گشن و تیزشهوت شدن . || طالب و خواهنده ٔ گوشت شدن : قَطِم َ الصقر الی اللحم ؛ خواهنده ٔ گوشت شد چرغ . (منتهی الارب ).