کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهر مادری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواهر مادری
لغتنامه دهخدا
خواهر مادری . [ خوا / خا هََ رِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهر بطنی . خواهری که از طرف مادر با شخص یکی باشد.
-
واژههای مشابه
-
سه خواهر
لغتنامه دهخدا
سه خواهر. [ س ِ خوا / خا هََ ] (اِخ ) سه خواهران . کنایه از بنات باشد و آن سه ستاره است پهلوی هم از جمله ٔ هفت ستاره ٔ بنات النعش که آنرا هفت اورنگ و دب اکبر نیزگویند و چهار دیگر بصورت کرسی است که نعش خوانند. (برهان ). سه ستاره اند پهلوی هم از جمله ٔ...
-
خواهر امام
لغتنامه دهخدا
خواهر امام . [ خوا / خا هََ رِ اِ ] (اِخ ) زیارتگاهی است در رشت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواهر اوگئی
لغتنامه دهخدا
خواهر اوگئی . [ خوا / خا هََ رِ اَ / اُو گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهر غیرحقیقی . خواهری که از پدر و مادر یکی نباشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواهر بزرگ
لغتنامه دهخدا
خواهر بزرگ . [ خوا / خا هََ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهر اَسَن ّ. (یادداشت مؤلف ).
-
خواهر پدر
لغتنامه دهخدا
خواهر پدر. [ خوا / خا هََ رِ پ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عمه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواهر پدری
لغتنامه دهخدا
خواهر پدری .[ خوا / خا هََ رِ پ ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهر صُلبی . خواهری که از طرف پدر با شخص یکی است .
-
خواهر تنی
لغتنامه دهخدا
خواهر تنی . [ خوا / خا هََ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهری از طرف پدر و مادر با شخص یکی باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). خواهر بطنی و صلبی .
-
خواهر مادر
لغتنامه دهخدا
خواهر مادر. [ خوا / خا هََ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاله . خواهر مام . اخت الام . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ناخواهری
لغتنامه دهخدا
ناخواهری . [ خوا / خا هََ ] (اِ مرکب ) خواهر پدری . خواهر مادری . خواهر ابی تنها. خواهر امی تنها.
-
انباغی
لغتنامه دهخدا
انباغی . [ اَم ْ ] (ص نسبی ) منسوب به انباغ . اوگئی . (یادداشت مؤلف ) : زین قبه که خواهران انباغی هستند درو چهار هم پهلو. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 379).- برادر انباغی ؛ نابرادری . برادر پدری . برادر مادری .- خواهر انباغی ؛ ناخواهری . خواهر...
-
بطنی
لغتنامه دهخدا
بطنی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بطن ، شکم . || مادری ، مقابل صلبی : برادر بطنی . خواهر بطنی .
-
ذوالرحم
لغتنامه دهخدا
ذوالرحم . [ ذُرْ رَ ح ِ ] (ع ص مرکب ) اُمّی . مادری . (برادر، خواهر) برادران یا خواهران که از مادر یکی و از پدر جدا باشند. بطنی ، مقابل صلبی .