کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانهگردانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوانة
لغتنامه دهخدا
خوانة. [ خ َوْ وا ن َ ] (ع اِ) دُبُر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
گردانی
لغتنامه دهخدا
گردانی . [ گ َ ] (حامص ) صفت فاعلی بعلامت (ان )+ ی حاصل مصدر که بصورت پساوند یا جزء دوم کلمه ٔ مرکب آیدو به معانی مختلف گردیدن ، گرداندن و گردانیدن به کار رود و این ترکیب ها و نظایر آنها از آن آمده است .ترکیب ها:- آهوگردانی . تعزیه گردانی . رخ گردان...
-
صحنه گردانی
لغتنامه دهخدا
صحنه گردانی . [ ص َ ن َ / ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل صحنه گردان .
-
آب گردانی
لغتنامه دهخدا
آب گردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) تغییر دادن آب و هوا از لحاظ صِحّی .
-
دولاب گردانی
لغتنامه دهخدا
دولاب گردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) حمل مال التجاره از شهری به شهری . (ناظم الاطباء). || به مال دیگران بازی کردن و این از جهت بی دستگاهی بود. (آنندراج ) : سبحه گردانی به هنگام پریشانی کندزاهد از بیمایگی دولاب گردانی کند. اشرف (از آنندراج ).و رجوع به ...
-
روی گردانی
لغتنامه دهخدا
روی گردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) روگردانی . عمل روی گرداندن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شانه گردانی
لغتنامه دهخدا
شانه گردانی . [ ن َ / ن ِگ َ ] (حامص مرکب ) اعراض . سرپیچی . شانه کردن . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 44). عبارت از پشت گردانیدن یعنی روگردانی و اعراض کردن . (از چراغ هدایت ) : انتقام دلشکستن مو بمو از وی کشیدزلف را نگذاشت عدلش شانه گردانی کند. صایب اصفها...
-
کاسه گردانی
لغتنامه دهخدا
کاسه گردانی . [ س َ / س ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل کاسه گردان . جام بازی .
-
پیاله گردانی
لغتنامه دهخدا
پیاله گردانی . [ ل َ / ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل پیاله گردان . ساقی گری . سقایت شراب کسان را با پیاله .
-
تعزیه گردانی
لغتنامه دهخدا
تعزیه گردانی . [ ت َ ی َ / ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل تعزیه گردان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تعزیه گردان و تعزیه شود.