کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سوارون
لغتنامه دهخدا
سوارون . [ س َ ](اِ) تخم خاکشی که به عربی خمخم خوانند. (برهان ). تخم خاکشی که به عربی بذرالخمخم خوانند. (آنندراج ).
-
جرودارو
لغتنامه دهخدا
جرودارو. [ ] (اِ مرکب ) خسرودارو را خوانند.
-
بلبال
لغتنامه دهخدا
بلبال . [ ] (اِ) گیاهی است که آن را بلبل نیز خوانند. رجوع به بلبل شود.
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) تخم خاری است که بدان پوست را دباغت کنند و آن را به عربی قرط خوانند. || دل را گویند که عربان بال خوانند. (برهان ).
-
جنبد
لغتنامه دهخدا
جنبد. [ جُم ْ ب ِ ] (سریانی ،اِ) گُل را گویند که بعربی وَرد خوانند. (برهان ).- جنبدالرمّان ؛ گل انار بستانی است ، بشیرازی گل نار خوانند و منفعت وی نزدیک است بجلنار.
-
پیش پیش
لغتنامه دهخدا
پیش پیش . (اِ صوت ) آوازی که بدان گربه را خوانند. کلمه ای که بدان گربه را خوانند. صوتی است خواندن گربه را، مقابل پیشْت ْ [ ش ْ ت ْ ] که برای راندن گربه است .
-
بیکلیلغ
لغتنامه دهخدا
بیکلیلغ. [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ [ از تخس ] و به زبان سغدی این ده را سمکنا خوانند و دهگان او را ینالبرکین خوانند و با او سه هزار مرد برنشیند. (حدودالعالم ص 84).
-
ادوی
لغتنامه دهخدا
ادوی . [ اَدْ ] (اِ) داروئی است که آنرا اگر ترکی گویندو وج نیز خوانند و بعضی گویند دارویی است که آنرا بعربی صبر خوانند. (برهان قاطع). وج باشد که بترکی اگر و بهندی بج خوانند. (فرهنگ رشیدی ). اگیر. ادوی و اذوی بمعنی صبر زرد است و در زبان آذری امروز معم...
-
انشودة
لغتنامه دهخدا
انشودة. [ اُ دَ ] (ع اِ) شعر که در تناشد خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شعر که در تناشد و مشاعره خوانند. (ناظم الاطباء). نشید. شعری که در میان قوم بعضی برای بعضی می خوانند. (از اقرب الموارد). شعر خوانده شده . (یادداشت مؤلف ). ج ، اناشید. (منتهی ...
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || بمعنی پیش و نزدیک هم آمده است . (برهان ). ب...
-
عیسوب
لغتنامه دهخدا
عیسوب . [ ع َ ] (اِ) دارویی است که آن را مرزنگوش خوانند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
کچک
لغتنامه دهخدا
کچک . [ ک ُ چ َ ] (اِ) کیک که به عربی برغوث خوانند. (آنندراج ).
-
گزاوه
لغتنامه دهخدا
گزاوه . [ گ َ وَ / وِ ](اِ) کجاوه است که به عربی هودج خوانند. (برهان ).
-
کستاج
لغتنامه دهخدا
کستاج . [ ک َ ] (اِ) کاسنی را گویند و آن رستنی باشد دوایی که آن را هندبا خوانند. (آنندراج ).
-
هفتک
لغتنامه دهخدا
هفتک . [ هََ ت َ] (اِ) فارسیان یک ربع کلام اﷲ را خوانند. (برهان ).