کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوانا
لغتنامه دهخدا
خوانا. [ خوا / خا ] (نف ) آنکه تواند خواند. خواننده . باسواد. (یادداشت بخط مؤلف ).- ناخوانا ؛ بی سواد. (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر بودی کمال اندر نویسایی و خوانایی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود وناخوانا؟ ؟ || (ص لیاقت ) در تداول این کلمه را مرادف خوان...
-
جستوجو در متن
-
مایقراء
لغتنامه دهخدا
مایقراء. [ ی ُ رَءْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خوانا و آنچه که ممکن خوانده شدن باشد. (آنندراج ). خوانا و خوانده شدنی . ضد لایقراء. (از ناظم الاطباء).
-
مقرو
لغتنامه دهخدا
مقرو. [ م َ رُوو ] (ع ص ) خوانده شده و خوانا و قابل خواندن . مقرؤ. (ناظم الاطباء). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقْری ّ. (از اقرب الموارد). خوانا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گشاده خواندن
لغتنامه دهخدا
گشاده خواندن . [ گ ُ دَ / دِ خوا/ خا دَ ] (مص مرکب ) فصیح و خوانا خواندن . ترتیل .
-
ذبر
لغتنامه دهخدا
ذبر. [ ذَ ب ِ ] (ع ص ) کتابی ذبر؛ کتابی که به آسانی خوانده شود. خوانا. سهل القرائة. مقروّ.
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م َ ری ی ] (ع ص ) خوانده و خوانا. (ناظم الاطباء). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقرُوّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقریة شود.
-
خط جلی
لغتنامه دهخدا
خط جلی . [ خ َطْ طِ ج َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوشته ای که حروف آن آشکار و خوانا بود. || خط ریحان . (ناظم الاطباء).
-
ناخوانا
لغتنامه دهخدا
ناخوانا. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) لایُقْرَء. غیرمقروء. که خوانا نیست . || بی سواد. امی . عامی . که خواندن نتواند : اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود و ناخوانا.سنائی .
-
خط کبک
لغتنامه دهخدا
خط کبک . [ خ َطْطِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوطی که بر پر و بال کبک می باشد و خوانا نیست . (آنندراج ) : خط کبک است بر بال کبوترنامه ٔ رازم ندارد از حجاب عشق پیغام شنیدن ها.ناصر علی (از آنندراج ).
-
خط روان
لغتنامه دهخدا
خط روان . [ خ َطْ طِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که بی تأمل خوانده شود و هم چنین رقم خوانا. ناخوان مقابل آن . (آنندراج ) : چنان خط معنیش خوانا فتادکه هر کور فهم است دانا فتاد. ظهوری (آنندراج ).صبا سواد چمن را چو نسخه کرد بر آب بگل نمود که بنگر ...
-
مجود
لغتنامه دهخدا
مجود. [ م ُ ج َوْ وَ ] (ع ص ) نیک ساخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تجوید شود. || نیک کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشن . خوانا (نوشته ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || هلاک شده از محبت و عش...
-
خط معما
لغتنامه دهخدا
خط معما. [ خ َطْ طِ م ُ ع َم ْ ما ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل خط روان . مقابل خط خوانا. || کنایه از ماه نو. (آنندراج ) : دوش بر لوح فلک خط معما دیده اندصفحه ٔ گردون به آب زر محشی ̍ دیده اند.خواجه جمال الدین سلیمان .
-
سلیس
لغتنامه دهخدا
سلیس . [ س َ ] (معرب ، اِ) لاتینی «سیلیس ، سیلیسیوم » . سیلیس . دزی «سلیس » را با تردیدی نقل و آنرا (نام گیاهی ) ترجمه کرده و نوعی از (عینون ) دانسته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی سلسیس است که سنگ پا باشد و آن نوعی از سنگ متخلخل است . (...
-
سه خوان
لغتنامه دهخدا
سه خوان . [ س ِ خوا / خا ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جماعتی هستند که به اب و ابن و روح القدس قایل اند و دعوی پیروی حضرت مسیح کنند وآنان را سه خوانا گویند. (آنندراج ). قومی از نصاری که سه خدا میخوانند خدای عز و جل ، عیسی و مریم علیهماالسلام . (غیاث ). جماع...