کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوارزم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوارزم
لغتنامه دهخدا
خوارزم . [ خوا / خا رَ ] (اِخ ) که بنامهای خوراسمیه و خوراسمیا نیز آمده است ،نام ناحیتی است که در سفلای جیحون قرار داشته و از ایام بسیار قدیم مهد قوم آریا بوده است . لسترنج در جغرافیای تاریخی خود درباره ٔ این ناحیه چنین می آورد: ایالت خوارزم در اوائل...
-
واژههای مشابه
-
دریاچه ٔ خوارزم
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ خوارزم . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) بحیره ٔ خوارزم . دریاچه ٔ آرال که نزد جغرافیون قرون وسطی دریاچه ٔ خوارزم نامیده شد. (یسنا ج 1 ص 54). رجوع به آرال در ردیف خود شود.
-
دریای خوارزم
لغتنامه دهخدا
دریای خوارزم . [ دَرْ ی ِ خوا /خا رَ ] (اِخ ) بحر خوارزم . بحیره ٔ خوارزم . دریاچه ٔ خوارزم . رجوع به بحر خوارزم و دریاچه ٔ خوارزم شود.
-
اخطب خوارزم
لغتنامه دهخدا
اخطب خوارزم . [ اَ طَ ب ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) رجوع به ابوالمؤید موفق بن احمدبن محمد در این کتاب و روضات الجنات ص 750 شود.
-
بحیره ٔ خوارزم
لغتنامه دهخدا
بحیره ٔ خوارزم . [ ب ُ ح َ رَ ی ِ خوا / خا رَ / رِ ] (اِخ ) دریاچه ٔ خوارزم که آب جیحون در آن میریزد. و رجوع به خوارزم و دریاچه ٔ خوارزم شود.
-
خسرو خوارزم
لغتنامه دهخدا
خسرو خوارزم . [ خ ُ رَ / رُ وِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) نام عام امراء خوارزم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خوارزم نو
لغتنامه دهخدا
خوارزم نو. [ خوا / خا رَ م ِ ن َ ] (اِخ ) خوارزم . رجوع به خوارزم در این لغت نامه و نزهةالقلوب ص 177 شود.
-
خوارزم شهر
لغتنامه دهخدا
خوارزم شهر. [ خوا / خا رَ ش َ ] (اِخ ) خوارزم . رجوع شود به خوارزم در این لغت نامه و نزهةالقلوب ص 179 و 180.
-
جستوجو در متن
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (ص نسبی ) نسبت باشد بخارج خوارزم و در خوارزم آنکه را از خود شهر نبود میگفتند بیرونیست . و در لهجه ٔ خوارزمی میگفتند ابیرنل است . (از انساب سمعانی ).
-
بلیاش
لغتنامه دهخدا
بلیاش . [ ب َل ْ ] (اِ) نام پادشاه خوارزم است . (هفت قلزم ). نام یکی از پادشاهان خوارزم . (ناظم الاطباء).
-
خانات بخارا
لغتنامه دهخدا
خانات بخارا. [ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) خانات خیوه . مملکت خوارزم . رجوع به «خانات خیوه » و «خوارزم » و «خانان شیبان » شود.
-
رازمنا
لغتنامه دهخدا
رازمنا. [ ] (اِخ ) نام قدیم خوارزم بوده . (از آنندراج ). اما این ضبط بر اساسی نیست نام خوارزم در اوستا خوارزم و در کتیبه های هخامنشی (بپارسی باستان ) هوارزمیش آمده است . (مقدمه ٔ ج 1 برهان چ معین ).
-
رزم
لغتنامه دهخدا
رزم . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به دیار مراد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). خوارزم شهری است ، گویند اصل آن خوارزم است به اضافت خوار به رزم .و رزم مخفف آن . (آنندراج ). و رجوع به خوارزم شود.