کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواتیم الملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواتیم الملک
لغتنامه دهخدا
خواتیم الملک . [ خ َ مُل ْ م ُ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . سجیل . (یادداشت بخط مؤلف ) : گلی است و معدن او بلاد روم است و او را گل مختوم گویند و بعضی او را مختوم الملک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ).
-
واژههای مشابه
-
خواتیم البحیرة
لغتنامه دهخدا
خواتیم البحیرة. [ خ َ مُل ْ ب ُ ح َ رَ / رِ ] (ع اِ مرکب ) نوعی طین البحیرة. (یادداشت بخط مؤلف ) : و خواتیم البحیرة را چون پادزهری خورند.
-
حروف خواتیم
لغتنامه دهخدا
حروف خواتیم . [ ح ُ ف ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف منفصله . رجوع به حرف منفصل شود.
-
جستوجو در متن
-
ختم الملک
لغتنامه دهخدا
ختم الملک . [ خ َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . خواتیم الملک . رجوع به طین مختوم شود.
-
ارطامس
لغتنامه دهخدا
ارطامس . [ اَ م ِ ] (اِخ ) ارتمیس . یکی از پادشاهان یونان که صورت وی بر طین مختوم و خاتم الملک و خواتیم الملک نقش شده بود. رجوع ببرهان قاطع ذیل گل مختوم شود. || ارتمیز . نام ملکه ٔ هالیکارناس است که در حمله ٔ خشیارشا بیونان بر ضد یونانیان شرکت و در س...
-
گل مختوم
لغتنامه دهخدا
گل مختوم . [ گ ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم . ترسیژیله این گل را «طین البحیره » نیز نامند، زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند (دیسقوریدس ). رجوع به گل نبشته شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلی است سرخ رنگ و بسیار املس و آن...
-
طین مختوم
لغتنامه دهخدا
طین مختوم . [ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) با زهر مقاومت و مقابله کند و مضرت اورا دفع کند و زخم دندان و نیش گزندگان را دفع کند وآماسها را که ماده ٔ او از گرمی باشد سود دارد در وقتی که ابتدای او باشد و بادهای غلیظ را که به پاها فرودآید و جمله ٔ ع...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). اجداد او از مردم یمن (و شاید از ابناء) بودند. شیخ خضر جدّ وی به هندوستان آمده شیخ مبارک در ...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...