کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواب به خواب رفتن / شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خواب رفتن
لغتنامه دهخدا
خواب رفتن . [ خوا / خا رَ ت َ ] (مص مرکب ) خدر شدن . (زمخشری ). بیحس شدن . سنگین و خدر شدن عضوی از اعضای تن . (یادداشت بخط مؤلف ).- به خواب رفتن پای ؛ خواب رفتن پای . (یادداشت بخط مؤلف ).- خواب رفتن پای ؛ خفتن پای . بیحس شدن آن بر اثر نرسیدن خون ...
-
خواب شدن
لغتنامه دهخدا
خواب شدن . [ خوا / خاش ُ دَ ] (مص مرکب ) خواب رفتن . بخواب رفتن . خفتن . || بیحس شدن . خدر شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || بخواب مصنوعی درآمدن . هیپنوتیز شدن .
-
خواب پریدن
لغتنامه دهخدا
خواب پریدن . [ خوا / خا پ َ دَ ] (مص مرکب ) خواب از بین رفتن . خواب از کسی دور شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خدر شدن
لغتنامه دهخدا
خدر شدن . [ خ َ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )باطل شدن موقت حس لمس اندامی زنده ، کرخت شدن . خواب رفتن . سِر شدن . کَرِخ شدن . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
خواب
لغتنامه دهخدا
خواب . [ خوا / خا ](اِ) نقیض بیداری . نوم . حالت آسایش و راحتی که بواسطه ٔ از کار بازآمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند. (ناظم الاطباء). واگذاشتن نفس استعمال حواس را به واگذاشتی طبیعی . منام . حثاث . رقد. رقود. رقاد. هجعت ...
-
نمل
لغتنامه دهخدا
نمل . [ ن َ م َ ] (ع مص ) به خواب شدن دست کسی و سست گردیدن .(از منتهی الارب ). خدر شدن و خواب رفتن دست . (از اقرب الموارد). || برآمدن بر درخت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سبکی . شتاب زدگی . نملان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
گزگز کردن
لغتنامه دهخدا
گزگزکردن . [ گ ِ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناراحتی و دردگونه ای که در پای یا دست بخواب رفته احساس شود. سوزن سوزن شدن ، چنانکه هنگام خواب رفتن پای . پاهایم گزگز میکند. حالتی که پیش از خواب رفتن عضوی دست دهد.
-
خفتن پای
لغتنامه دهخدا
خفتن پای . [ خ ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خدر شدن آن بواسطه ٔ انسداد دوران دم . (از ناظم الاطباء). خوابیدن پای . خواب رفتن پای . بی حس شدن پای .
-
ددر رفتن
لغتنامه دهخدا
ددر رفتن . [ دَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای تباهی . به عمل ناشایست شدن ِ زن . به تبهکاری شدن زن . به کار بد رفتن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای اعمال بد. || در تداول اطفال ، از خانه به کوچه یا خیابان رفتن برای گ...
-
ناعس
لغتنامه دهخدا
ناعس . [ ع ِ ] (ع ص ) به خواب شونده . (آنندراج ). به خواب شونده . خواب آلوده . چرت زننده . (ناظم الاطباء). به خواب رونده . (از اقرب الموارد). نعت است از نعس به معنی به خواب شدن . (منتهی الارب ). ج ، نُعَّس . || حظ ناعس ؛ فاتر. (معجم متن اللغة).
-
انشجار
لغتنامه دهخدا
انشجار. [ اِ ش ِ ] (ع مص ) رسیدن چشم کسی را و بیخواب شدن . (منتهی الارب ). خواب از چشم کسی برداشته شدن . (ناظم الاطباء). خواب از چشم دور شدن . (از اقرب الموارد). بی خواب شدن . (یادداشت مؤلف ). || خلاصی یافتن . (ناظم الاطباء). به شتاب رهایی یافتن . (...
-
حریف رفتن
لغتنامه دهخدا
حریف رفتن . [ ح َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به تباهی رفتن زن . تباهی کردن . به تبهکاری شدن .
-
بخاک رفتن
لغتنامه دهخدا
بخاک رفتن . [ ب ِ رَ ت َ ](مص مرکب ) دفن شدن . (آنندراج ). به گور سپرده شدن .
-
خواب برگشتن
لغتنامه دهخدا
خواب برگشتن . [ خوا /خا ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از دور کردن خواب . (آنندراج ). دور شدن خواب است . (آنندراج ) : از آن وقتی که بر خوابم گذشتی سخت بی تابم به آن بیمارمی مانم که او را خواب برگردد. سالک یزدی (از آنندراج ).|| خواب روی آوردن . از اضد...
-
خارج رفتن
لغتنامه دهخدا
خارج رفتن . [ رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون رفتن . رجوع به خارج شدن شود. از منزل یا شهر یا مملکت بیرون شدن .