کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوابدار، خوابدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خواب دار
لغتنامه دهخدا
خواب دار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) پرزدار مانند مخمل . (ناظم الاطباء). جامه ٔ پرزدار که پود آن مایل به یک جهت است . خوابناک . (یادداشت مؤلف ).- مخمل خوابدار ؛ مخملی که پود آن بلند است و بجانبی یا هر جانب میل تواند کرد.
-
خواب زده
لغتنامه دهخدا
خواب زده . [ خوا / خا زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خواب آلوده . خوابناک . خوابدار. خواب گرفته . || خفته . خواب برده . خواب رفته : وصال دولت بیدار ترسمت ندهندکه خفته ای تو در آغوش بخت خواب زده .حافظ.
-
خوابناک
لغتنامه دهخدا
خوابناک . [ خوا / خا ] (ص مرکب ) خواب آلود. (ناظم الاطباء) : بعنبر طری نرگس خوابناک چو کافور تر سر برون زد ز خاک . نظامی .فروبسته چشم از تن خوابناک بدو گفت برخیز از این خون و خاک . نظامی .چه داند خوابناک مست مخمورکه شب را چون بروز آورد رنجور. سعدی (م...