کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خناب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خناب
لغتنامه دهخدا
خناب . [ خ َ ] (ع ص ) دراز گول که در اعضای او اختلاج باشد. (از منتهی الارب )(از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : رجل ٌ خناب .
-
خناب
لغتنامه دهخدا
خناب . [ خ ِن ْ نا ] (ع ص ) خَناب . (منتهی الارب ). رجوع به خناب شود. || ستبربینی .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
واژههای همآوا
-
خنعب
لغتنامه دهخدا
خنعب . [ خ َع َ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ): شَعْر خنعب ؛ موی دراز. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فرزین
لغتنامه دهخدا
فرزین . [ ف َ ] (اِخ ) یکی از نواحی کرمان است . (معجم البلدان ). موضعی است از نواحی کرمان و از قرای خَنّاب . (تاج العروس ). رجوع به فریزن شود.