کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خم مهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خم مهره
لغتنامه دهخدا
خم مهره . [ خ ُ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) یک نوع ساز است . (ناظم الاطباء). (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 403).
-
واژههای مشابه
-
خم خم
لغتنامه دهخدا
خم خم . [ خ َ خ َ ] (ص مرکب ) پیچاپیچ . (یادداشت بخط مؤلف ) : همیشه کمندی خم خم بر فتراک داشتی . (اسکندرنامه ٔ سعید نفیسی ).خام طبع آنکه می گوید به چنگ و کف مگیرزلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.سوزنی .
-
خم اندر خم داشتن
لغتنامه دهخدا
خم اندر خم داشتن . [ خ َ اَ دَخ َ ت َ ] (مص مرکب ) مساوی و حریف بودن . (آنندراج ).
-
غدیر خم
لغتنامه دهخدا
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین در ناحیه ٔ جحفه ، بر سه میلی آن و گفته اند نزدیک جحفه بر یک میلی آن است و ذکر آن در حدیث آمده است . ابن اثیر گوی...
-
نیم خم
لغتنامه دهخدا
نیم خم . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گلدان . گلدان سفالین . اصیص ؛ تغار. (یادداشت مؤلف ): الاصیص ؛ نیم خم که در او شاهسپرم کارند. (السامی ) (یادداشت مؤلف ).
-
هفت خم
لغتنامه دهخدا
هفت خم . [ هََ خ ُ ] (اِ مرکب ) هفت آسمان . (آنندراج ) : به خم درشد از خلق پی کرد گم نشان جست از آواز این هفت خم . نظامی .رجوع به هفت آسمان ، هفت خراس ، هفت خروارکوس و هفت خضراشود.
-
دختر خم
لغتنامه دهخدا
دختر خم . [ دُ ت َ رِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب انگوری . (برهان ). کنایه از مطلق شراب . (آنندراج ). کنایه از شراب لعلی . (فرهنگ فارسی ). شراب . بنت خابیه . (یادداشت مؤلف ).
-
رئینه خم
لغتنامه دهخدا
رئینه خم . [ رُ / ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) مخفف روئینه خم . رویینه یا رویینه خم است که کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ باشد. (آنندراج ). رجوع به مترادفات شود.
-
رینه خم
لغتنامه دهخدا
رینه خم . [ رُن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . (برهان ). کوس . دمامه . نقاره ٔ بزرگ . (برهان ). رجوع به رویینه خم شود.
-
ریینه خم
لغتنامه دهخدا
ریینه خم . [ رُ ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . یعنی کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). رجوع به رویینه خم شود.
-
رویین خم
لغتنامه دهخدا
رویین خم . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء) (برهان ). کوس . (از انجمن آرا) (آنندراج ). دمامه . کوس . (شرفنامه ٔ منیری ) : ناله ٔ کرنای و رویین خم در جگر کرده زهره ها را گم . نظامی .ز فریاد رویین خم از پشت پیل...
-
شصت خم
لغتنامه دهخدا
شصت خم . [ ش َ خ َ ] (ص مرکب ) ظاهراً به اندازه ٔ شصت کمند : همی رفت رستم چو پیل دژم کمندی به بازو درون شصت خم .فردوسی .
-
مهر خم
لغتنامه دهخدا
مهر خم . [ م ُ رِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سکوت و خاموشی است . مُهرِ جَم نیزآمده است و مُهرِ فَم هم ، و این اخیر صحیح است یعنی مهر دهان . (از برهان ) .
-
لاجوردینه خم
لغتنامه دهخدا
لاجوردینه خم . [ لاج ْ / ج َ وَ ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی لاجوردی سقف است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ). لاجورد خم .