کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صهار
لغتنامه دهخدا
صهار. [ ] (ع اِ) خمر سرخ است و خمر مایل به سرخی و نیز خمر معصور از عنب سفید را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). می که با سرخی زند.
-
سیابه
لغتنامه دهخدا
سیابه . [ س َ ب َ ] (ع اِ) اسم خمر است . (فهرست مخزن الادویه ). خمر. (اقرب الموارد).
-
قالاریبوس
لغتنامه دهخدا
قالاریبوس . [ ](معرب ، اِ) نوعی از خمر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قلارومانیون
لغتنامه دهخدا
قلارومانیون . [ ] (معرب ، اِ) نوعی از خمر است . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
طاحل
لغتنامه دهخدا
طاحل . [ ح ِ ] (ع ص ) سپُر زرنگ .- خمر طاحل ؛ خمر کدر تیره رنگ و کذلک غبار طاحل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سرا
لغتنامه دهخدا
سرا. [ س َ ] (هندی ، اِ) اسم هندی خمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
طروکس
لغتنامه دهخدا
طروکس . [ ] (معرب ،اِ) به یونانی دُردی خمر است . رجوع به طروفس شود.
-
خمری
لغتنامه دهخدا
خمری . [ خ ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به خمر که عبارت باشد از مقنعه . (از انساب سمعانی ).
-
ارسطون
لغتنامه دهخدا
ارسطون . [ اَ رِ ] (اِ) شراب غلیظی است که از خمر و ادویه ٔ حاره ترتیب کنند، قوی تر از خمر و مقوی احشاء بارده است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). معجونی است که اعضاء تنفس را نافع است .
-
ابوالسمال
لغتنامه دهخدا
ابوالسمال . [ اَ بُس ْ س َم ْ ما ] (اِخ ) نام مردیست که امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر او حدّ شرب خمر راند.
-
حدیجاء
لغتنامه دهخدا
حدیجاء. [ ح ُ دَ ] (اِخ ) قریه ای است به شام که عدی بن رقاع ، خمر مقدیه را بدانجا منسوب داشته است . (معجم البلدان ).
-
حص
لغتنامه دهخدا
حص . [ ح ُص ص ] (اِخ ) نام چند موضع است به نواحی حمص . و خمر آن معروف است . (معجم البلدان ).
-
صرخد
لغتنامه دهخدا
صرخد. [ص َ خ َ ] (اِ) اسم است مر خمر را. (منتهی الارب ). و آن شراب منسوب بشهر صرخد باشد. رجوع به صرخدیة شود.
-
طرطیر
لغتنامه دهخدا
طرطیر. [ طَ ] (معرب ، اِ) به عربی دُردی خمر است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). طرطق .
-
طروفس
لغتنامه دهخدا
طروفس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی دُردی خمر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به طروکس شود.