کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیلالرحمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) (مولانا...). او نقاش معروف و مصور مشهور به زمان شاهرخ گورکانی است . (از تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی ص 340).
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد عروضی . رجوع به خلیل بن احمد فراهیدی شود.
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد فراهیدی ، مکنی به ابوعبدالرحمن . بسال صد هجری قمری متولد شد و بسال 175 هَ . ق . درگذشت . ابوعبداﷲ محمدبن خلکان در رساله ٔ فرهنگ آورده که خلیل بن احمد نحوی عروضی بصری در اصل از اولاد ملوک عجم بود یعنی از ابناء ملوکی بوده...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد فرهودی . رجوع به خلیل بن احمد فراهیدی شود.
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن سلیمان ، ملقب به سیف الدین ایوبی . از خاندان بنی ایوب و از امراء بود که قلعه داری کیفا در دیاربکر را بعهده داشت . او را کتاب «الدر المنضد» است که در آن برگزیده ٔ اشعار را جمع آورده است . مرگ او بسال 846 هَ . ق . اتفاق...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن موسی جندی ، مکنی به ابوالضیاء. فقیه مالکی و از اهل مصر بود در قاهره علم آموخت و مفتی مذهب مالکی شد. او را کتاب مختصر در فقه است که بفرانسه ترجمه شده و کتاب التوضیح است که شرح مختصر ابن حاجب میباشد و نیز کتاب المناسک...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن ایبک بن عبداﷲصفوی . رجوع به صلاح الدین صفوی شود.
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن شاهین ظاهری . از امیران مصر و از مشتاقان به بحث و فحص بود. او سالها بر اسکندریه حکم راند و بسال 840 هَ . ق . نیز امیرالحاج مصریان شد و نیز امارت کرک و صفد و غیر آن دو را بعهده داشت . از معروفترین کتب او «زبدة کشف الممالک و ب...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن ابراهیم بن خلیل قزوینی ، مکنی به ابویعلی . از قضات و از حافظان حدیث و عارفان به علم رجال بود. او راست : «الارشاد فی علماء البلاد» که در آن به ذکر حالات محدثان و قصص عالمان غیر محدث تا زمان خود پرداخت . مرگ او ...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن محمدمراد حسینی . از مورخان زمان خود و مفتی شام بود بسال 1192 هَ . ق . بر مسند فتوی نشست و کتاب «سلک الدرر فی اعیان القرن الثانی عشر» را در چهار جلد و کتاب «عرف البشام فیمن ولی فتوی دمشق الشام » و کتاب «مطمح الو...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن غازی قزوینی . از فاضلان شیعی مذهب است و کتاب «شرح العده » در اصول و «حاشیه ٔ مجمعالبیان » و «رسالةالحمیه » و غیر آن را پرداخت . بسال 1001 هَ . ق . در قزوین زاده شد و بسال 1089 هَ . ق . بدانشهر درگذشت . در آخر عمر از دو چشم ن...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن قلاوون صالحی . فرزند سلطان ملک منصور از ملوک مصراست که بسال 662 هَ . ق . زاده شد و بعد از وفات پدرش بتخت نشست و قصد بلاد شام کرد. و با فرنگان جنگید واز ایشان عکه و صور و صیدا و بیروت و قلعه ٔ روم و همه ساحل را ستد. او از شجع...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن کیکلدی بن عبداﷲ علائی دمشقی . محدث و از فاضلان زمان بود. در دمشق بسال 694 هَ . ق . زاده شد و بدانجا علم آموخت . بعد بسفر دور و دراز پرداخت و سرانجام در صلاحیه بسال 731 هَ . ق . مدرس شد و هم بدانجا درگذشت . بسال 761 هَ . ق . ...
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد مغربی الاصل و مصری المولد و المنشاء والوفاة. از فقیهان زمان بود و او را کتب چندی است که از آنجمله است : «شرح المقولات العشر» مرگ او بسال 1177 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 299).
-
خلیل
لغتنامه دهخدا
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن منصور دمشقی . از فاضلان زمان بود. او را حاشیتی است بر کتاب «الدرالمختار» بنام «دلائل الاسرار» و نیز شرح لامیةبن الوردی و «رحلة الی الدیار الرومیه ». او را طبع شعر بود و بسال 1186 هَ .ق . در دمشق درگذشت . (ا...