کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیفةالدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلیفةالدار
لغتنامه دهخدا
خلیفةالدار. [ خ َ ف َ تُدْ دا ] (اِخ ) لقب هارون پسر آلتونتاش خوارزمشاه که پس از مرگ خوارزمشاه این لقب از جانب مسعود بدو اعطا شد. (از تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
مخاطبه
لغتنامه دهخدا
مخاطبه . [ م ُ طَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) گفتگو و خطابه . || کلام مابین متکلم و سامع. (ناظم الاطباء). || مورد بازخواست و عتاب قرار دادن . گفتاری درشت و عتاب آمیز : در این وقت که آواز مخاطبه و معاتبه از منزل ایشان به گوش وی رسید. (انوار سهیلی )...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالصمد الشیرازی ، مکنی به ابونصر. در تاریخ بیهقی نام وی در چند جا با لقب خواجه و خواجه ٔ بزرگ و خواجه عمید آمده است . وی از بزرگان و محتشمان دوره ٔ غزنوی است و شعرای بزرگ این دوران او را مدیح گفته اند و از آن جمله...