کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلواره
لغتنامه دهخدا
خلواره . [ خ ُل ْ رَ / رِ ] (اِ) آتش گَوَن و بُتَه که پس از پختن نان در تنور نانوایی و غیره ماند و فقراء از آن آتش برایگان برای خود برگیرند گرم داشتن کرسی یا خانه را. صَلَه . صابی . خاکستر گرم با خرده های آتش . (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ضابی
لغتنامه دهخدا
ضابی . (ع اِ) خاکستر نرم ، یا عام است . (منتهی الارب ). خاکستر. (مهذب الاسماء). خاکستر گرم ، یا عام است . (آنندراج ). خُلواره . و ظاهراً خاکستر نرم در منتهی الارب غلط کتابت است .
-
خل
لغتنامه دهخدا
خل . [ خ ُ ] (اِ) آب بینی انسان و گوسفند و امثال آن . (برهان قاطع). خِل . || سوراخ مقعد بزبان گیلگی . (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || خاکستر. (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ). مرحوم دهخدا می گویند اصل این کلمه ٔ خاکستر مخلوط به ...
-
ملة
لغتنامه دهخدا
ملة. [ م َل ْ ل َ ] (ع اِ)خاکستر گرم . (دهار) (از اقرب الموارد). خاکستر گرم و ریگ گرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- خبزالملة ؛ نان کماج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نان پخته شده در ملة و گویند: «اطعمنا خبز ملة» و نگویند: «اطعمنا ملة»، زیرا...
-
دست
لغتنامه دهخدا
دست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان . به عربی ید گویند. (برهان ). مقابل پای و بدین معنی ترجمه ٔ «ید» بود و دستان جمع آن . (از ...