کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلاصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلاصه
لغتنامه دهخدا
خلاصه . [ خ ِ / خ ُ ص َ ] (ع اِ) خلاصة. پاکیزه ترین و خالص ترین و بهترین اجزاء و مواد یک چیز. گزیده ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). سُلافَه . سلاف . زُبدَه . خِلاص . (یادداشت بخط مؤلف ). منتخب . انتخاب...
-
واژههای مشابه
-
خاصه خلاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه خلاصه . [ خاص ْ ص َ / ص ِ خ ُ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ) دوستی سخت از دل . یگانه . با کسی یگانه بودن [ در تداول عامیانه ] : فلانی دوست خاصه خلاصه ٔ او بود، یعنی فلانی دوست بسیار نزدیک او بود.
-
خلاصه کردن
لغتنامه دهخدا
خلاصه کردن . [ خ ُ ص َ / ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مختصر کردن . نتیجه ٔ بحث کلی را درآوردن . آنچه منظور از کلام طویلی است نشان دادن . حشو و زواید مطلبی را زدن . غرض کلامی را بیان کردن . کوتاه کردن . تخلیص . تلخیص . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلاصه نویس
لغتنامه دهخدا
خلاصه نویس . [ خ ُ ص َ / ص ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه خلاصه ٔ کلامی را نویسد. مختصرنویس .
-
خلاصه نویسی کردن
لغتنامه دهخدا
خلاصه نویسی کردن . [ خ ُ ص َ / ص ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مختصرنویس کردن . کوتاه کردن بحثی . حشو زواید کلامی را زدن .
-
جستوجو در متن
-
ژاو
لغتنامه دهخدا
ژاو. (ص ، اِ) خالص و خلاصه ٔ هر چیز را گویند. (برهان ).
-
ومهة
لغتنامه دهخدا
ومهة. [ وَ هََ ] (ع اِ) خلاصه ٔ هر چیزی یاگذارش [ گزارش ] آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سرچین کردن
لغتنامه دهخدا
سرچین کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برگزیدن . خلاصه کردن .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ازدی . او راست : خلاصه ای در فرائض .
-
خلوصات
لغتنامه دهخدا
خلوصات .[ خ ُ ] (ع اِ) خلاصه ها. برگزیده ها. (ناظم الاطباء).
-
کمی بیشی
لغتنامه دهخدا
کمی بیشی . [ ک َ ] (اِ مرکب ) خلاصه ٔ جمعبندی فرد حساب از زیادی و یا کمی . (ناظم الاطباء).
-
نواجب
لغتنامه دهخدا
نواجب . [ ن َ ج ِ ](ع اِ) خلاصه و لباب از هر چیزی که بر وی قشر نباشد،یا گرامی و افضل آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
زودنویس
لغتنامه دهخدا
زودنویس . [ ن ِ ] (نف مرکب ) سریعالتحریر. (ناظم الاطباء). زودنویسنده . تندنویس . || خلاصه نویس . (ناظم الاطباء).