کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفیه نویسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خفیه نویسی
لغتنامه دهخدا
خفیه نویسی . [ خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل خفیه نویس . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
خفیة
لغتنامه دهخدا
خفیة. [ خ َ فی ی َ ] (ع اِ) چاه . ج ، خفایا، خفیات . || بیشه ٔ انبوه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || نوعی از جنون . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : به خفیه ؛ او را نوعی جنونست . || آسیب...
-
خفیة
لغتنامه دهخدا
خفیة. [ خ ِ / خ ُ ی َ ] (ع مص ) نهان گشتن کسی از کس دیگر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : خفیت له خِفیَه (خُفیَه )؛ نهان گشتم مر او را.
-
خفیة
لغتنامه دهخدا
خفیة. [ خ ُ ی َ ] (ع مص ،اِمص ) خفیه . نهان . (یادداشت بخط مؤلف ). پوشیده . عدم آشکار. مخفی . (از ناظم الاطباء) : ادعوا ربکم تضرعاً و خُفْیَةً. (قرآن 55/7). قل من ینجیکم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعاً و خُفْیَةً لئن انجی̍نا من هذه لنکونن َّ من ...
-
خفیه نگار
لغتنامه دهخدا
خفیه نگار. [ خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده ٔ زیرک با فراستی که در پنهان برای حکومت اخبار می نویسد. چغل . (ناظم الاطباء). خفیه نویس .
-
خفیه نویس
لغتنامه دهخدا
خفیه نویس . [خ ُ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه وقایع را غیر آشکارو پنهانی می نویسد و بنزد رئیس می برد. آنکه وقایع رابدون آنکه کسی مطلع شود کما هو حقه می نویسد و به نزد حاکم می برد. (یادداشت بخط مؤلف ). || پلیس مخفی بزمان ناصرالدین شاه . (یادداشت ب...
-
جستوجو در متن
-
نویسی
لغتنامه دهخدا
نویسی . [ ن ِ ] (حامص ) به معنی نوشتن به صورت مزید مؤخر در این ترکیبات مستعمل است : تندنویسی . خفیه نویسی . خوش نویسی . دعانویسی . رقعه نویسی . روزنامه نویسی . رونویسی . نامه نویسی . و دیگر ترکیباتی که ذیل نویس آمده است . رجوع به هر یک از این ترکیبا...
-
نصرا
لغتنامه دهخدا
نصرا. [ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن احمدبن اسماعیل ، الجلال الانصاری البخاری الرویانی ، از حکما و متصوفین قرن نهم است . در قریه ٔ کجور طبرستان به سال 766 هَ . ق . ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت . وی در علم «حروف » و عمل «اوفاق » ...