کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطپیما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما. (اِخ ) یکی از اقوام اصیل آمریکای شمالی که در زوایای شمال غربی بکسیک و در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه جای دارند. مردمانی قوی هیکل و تندرست و دارای تناسب اعضاء کاملند و مقیم در ده باشند و بزراعت اشتغال دارند و ببافتن پاره ای از منسوجات پنبه ای...
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما. (اِخ ) نام ایالتی است در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه ٔ آمریکا. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما.[ پ َ / پ ِ ] (فعل امر) امر از پیمودن . (آنندراج ). || (نف مرخم ) مخفف پیماینده . که پیماید. پیماینده و بدین معنی مرکب استعمال کنند. (آنندراج ). || پیدا کننده ٔ اندازه ٔ هرچیز. اندازه گیرنده ٔ اشیاء. کیال . || راه رونده . طی کننده .- آسمان پیما ...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط / خ ِطط ] (اِخ ) نام موضعی است ببحرین که نیزه های خوب بدانجا منسوب است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و بر اردشیر که دارالملک کرمانست او بنا کرد و اهواز و خوزستان و شهریست خره نام از موصل و شهری ببحرین که آنرا خط خوانند و نیزه ٔ خطی از آنجا خیز...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ِطط ] (ع اِ) زمین باران نارسیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (ازاقرب الموارد). || زمینی که در آن فرودآیند و پیش از آن کسی فرودنیامده باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ] (اِخ ) موضع حیی . (ناظم الاطباء).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ] (اِخ ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان ).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ](اِخ ) یکی از دو کوه مکه که ابوقبیس و احمر باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). در معجم البلدان آمده است : نام کوهی واقع در مکه که عبارتست از اخشب غربی .
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط / خ َطط ] (ع اِ) راه بزرگ . شاهراه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
گنج پیما
لغتنامه دهخدا
گنج پیما. [ گ َ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) گنج یاب . گنج یابنده : من که دریافتم چنین جائی شاد گشتم چو گنج پیمائی .نظامی .
-
کیل پیما
لغتنامه دهخدا
کیل پیما. [ ک َ / ک ِپ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) کَیّال . آنکه با کیل می سنجد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیال شود.
-
زمین پیما
لغتنامه دهخدا
زمین پیما. [ زَ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) مساح . || سیاح . جهانگرد. (انجمن آرا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جهان پیما
لغتنامه دهخدا
جهان پیما. [ ج َ هام ْ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب )پیماینده ٔ جهان . جهانگرد. سیاح . رحاله : قلم بیگانه بود از دست گوهربار او لیکن قدم پیمانه ٔ نطق جهان پیمای او آمد. خاقانی .جهان پیمایش از گیتی نوردی گرو برده ز چرخ لاجوردی . نظامی .دوستان عیب کنندم که نبو...
-
جام پیما
لغتنامه دهخدا
جام پیما. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) کنایه از شرابخوار.(آنندراج ). قدح نوش . آنکه جام به سرکشد : جز این جام پیمای صهباسرودنسازد کسی شیشه از چنگ و رود.ملاطغرا (از آنندراج ).