کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط / خ ِطط ] (اِخ ) نام موضعی است ببحرین که نیزه های خوب بدانجا منسوب است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و بر اردشیر که دارالملک کرمانست او بنا کرد و اهواز و خوزستان و شهریست خره نام از موصل و شهری ببحرین که آنرا خط خوانند و نیزه ٔ خطی از آنجا خیز...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ِطط ] (ع اِ) زمین باران نارسیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (ازاقرب الموارد). || زمینی که در آن فرودآیند و پیش از آن کسی فرودنیامده باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ] (اِخ ) موضع حیی . (ناظم الاطباء).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ] (اِخ ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان ).
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط ](اِخ ) یکی از دو کوه مکه که ابوقبیس و احمر باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). در معجم البلدان آمده است : نام کوهی واقع در مکه که عبارتست از اخشب غربی .
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ ُطط / خ َطط ] (ع اِ) راه بزرگ . شاهراه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
کتاب شناسی
لغتنامه دهخدا
کتاب شناسی . [ ک ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل کتاب شناس . کار آنکه کتاب شناسد. || فن آگاهی از انواع کتابها و مؤلفان و مصنفان و مترجمان آنها. (فرهنگ فارسی معین ). آگاهی بر کتاب و محتوی و نویسنده ٔ آن .
-
گیاه شناسی
لغتنامه دهخدا
گیاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیاهشناس . شناختن گیاهان . و آن ، یکی از شعبه های علوم طبیعی است که گیاهان را از لحاظ دسته بندی عملی مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد و درباره ٔ تکوین و نشو و نما و آنچه موجب بهتری و جلوگیری از آفت آن است بحث می کند...
-
گیتی شناسی
لغتنامه دهخدا
گیتی شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیتی شناس . دانستن جهان . || جغرافی دانی . جهانشناسی .
-
گاه شناسی
لغتنامه دهخدا
گاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گاه شناس .
-
کان شناسی
لغتنامه دهخدا
کان شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) آشنایی به معادن . دانشی که از راه آن به وجود و چگونگی بهره برداری کانها پی توان برد.
-
کعبه شناسی
لغتنامه دهخدا
کعبه شناسی . [ ک َ ب َ / ب ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل کعبه شناس . معرفت به کعبه . (یادداشت مؤلف ).
-
نفس شناسی
لغتنامه دهخدا
نفس شناسی . [ ن َ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم النفس . روانشناسی .