کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطیب عمری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطیب عمری
لغتنامه دهخدا
خطیب عمری . [ خ َ ع ُ ] (اِخ ) یاسین بن خیراﷲبن محمودبن موسی . مورخ و از فاضلان موصل وادیبان و شاعران آن ناحیت بود. او تألیفات خود را که از مطالعات زیاد فراهم می آورد، جمع کرد و بنزد بزرگان و ثروتمندان می برد و بدینوسیله از آن جایزه می گرفت . از کتب...
-
واژههای مشابه
-
علی خطیب
لغتنامه دهخدا
علی خطیب . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد شرنقاشی . خطیب شافعی . رجوع به علی شرنقاشی شود.
-
هاشم خطیب
لغتنامه دهخدا
هاشم خطیب . [ ش ِم ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحدبن هاشم الاسدی ، مکنی به ابوطاهر. اهل حلب ، خطیبی بلیغ و واعظ و ادیب بود. اصلش از رقه و در سال 496 هَ . ق . در حلب به دنیا آمد. شغل خطبه خوانی حلب به وی واگذار گردید. محمدبن نصر القیسرانی این بیت ...
-
ابوبکر خطیب
لغتنامه دهخدا
ابوبکر خطیب . [ اَ بو ب َ رِ خ َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی بغدادی . فقیه و محدث ومورخ . او در فقه شاگرد ابوالحسن محاملی است . و نزدیک صد تألیف دارد و تاریخ او معروف به تاریخ خطیب مشهور، و به طبع رسیده است . مولد او به سال 391 یا 392...
-
حسن خطیب
لغتنامه دهخدا
حسن خطیب . [ ح َ س َ ن ِ خ َ ] (اِخ ) رجوع به حسن سبزواری شود.
-
حسن خطیب
لغتنامه دهخدا
حسن خطیب . [ ح َ س َ ن ِ خ َ ] (اِخ ) ظاهراً از خاندان خطیب کرمانی است که در سده ٔ دهم تا یازدهم در آن سرزمین شهرت داشته اند. رجوع به «مزارات کرمان ص 81» چ سیدمحمد هاشمی و تصحیح حسین کوهی کرمانی و کلمه ٔ حسن سبزواری شود. از این مرد کتابی بنام «ملخص ا...
-
خطیب اسکافی
لغتنامه دهخدا
خطیب اسکافی . [ خ َ ب ِ اِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ خطیب اسکافی متولد 420 هَ . ق . عالم بادب و لغة و از اهل اصبهان بود. ابتداء کفشگر بود و سپس خطیب ری شد. از کتب اوست مبادی اللغة و نقدالشعر و درةالتنزیل و عروة التأویل در آیات متشابهه و غلط کتاب العین و...
-
خطیب اموی
لغتنامه دهخدا
خطیب اموی . [ خ َ ب ِ اُ م َ ی ی ] (اِخ ) حسن بن علی بن خلف اموی . متولد بسال 514 هَ . ق . و متوفی بسال 602 هَ . ق . مکنی به ابوعلی ، ادیب و عالم به فلکیات از اهل قرطبه بود. او در قرطبه متولد شد و در اشبیلیه سکونت کرد و به آنجا درگذشت . او راست کتبی ...
-
خطیب بغدادی
لغتنامه دهخدا
خطیب بغدادی . [ خ َ ب ِ ب َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن ثابت بغدادی . رجوع به احمدبن علی بن ثابت شود.
-
خطیب بوشنج
لغتنامه دهخدا
خطیب بوشنج . [ خ َ ب ِ ش َ ] (اِخ )صدرالدین خطیب . متخلص به ربیعی بوشنجی . رجوع به صدرالدین ربیعی در این لغت نامه و سبک شناسی ج 3 ص 213 و 269 و حبیب السیر در ذیل احوال ملک فخرالدین کرت شود.
-
خطیب تبریزی
لغتنامه دهخدا
خطیب تبریزی . [ خ َ ب ِت َ ] (اِخ ) یحیی بن علی بن محمد شیبانی تبریزی ، مکنی به ابوزکریا. رجوع به یحیی بن علی خطیب تبریزی شود.
-
خطیب حصکفی
لغتنامه دهخدا
خطیب حصکفی . [ خ َ ب ِ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابوالفضل معین الدین یحیی بن سلامه . از مشاهیر شاعران و ادباء روزگار خود بود. او در ادب دست داشت و دیوان اشعار و بعض خطب و رسائل او مشهور است و در فقه شافعی نیز دست داشت . در 551 هَ .ق . خطیب و مفتی میافارقین شد...
-
خطیب خوارزمی
لغتنامه دهخدا
خطیب خوارزمی . [ خ َ ب ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن حمد، مکنی به ابی الموید و ملقب به اخطب خوارزم . از بزرگان علم و از سخنوران بزرگ بود. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 4 ص 1 شود.
-
خطیب دمشق
لغتنامه دهخدا
خطیب دمشق . [ خ َ ب ِ دِ م َ] (اِخ ) رجوع به خطیب قزوینی در این لغت نامه شود.