کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطور
لغتنامه دهخدا
خطور. [ خ ُ ] (ع مص ) گذشتن اندیشه به دل . فرا دل آمدن اندیشه . گذشتن بر دل . (یادداشت بخط مؤلف ). || نازک آمدن اندیشه . (زوزنی ). || ترسیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
خطور کردن
لغتنامه دهخدا
خطور کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن به دل . گذشتن در دل . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
ختور
لغتنامه دهخدا
ختور. [ خ َ ] (ع ص ) غدرکننده . فریبنده . (از متن اللغة) (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ختور
لغتنامه دهخدا
ختور. [ خ ُ ] (ع مص ) غدر کردن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). این کلمه مصدر دیگر«خَتر» است . || خباثت و فساد طبع : خترت نفسه ؛ خبثت و فسدت نفسه .
-
جستوجو در متن
-
متجه
لغتنامه دهخدا
متجه . [ م ُت ْ ت َ ج ِه ْ ] (ع ص ) (از «وج هَ») خیالی که درخاطر خطور کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
ملحوظات
لغتنامه دهخدا
ملحوظات . [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، تأملات و تفکرات و اندیشه ها و هرآنچه به خاطر خطور می کند و ملاحظه ها. (ناظم الاطباء).
-
الهام شدن
لغتنامه دهخدا
الهام شدن . [ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در دل افتادن . خطور کردن به دل : گویی به دلم الهام شد.
-
بنات الفکر
لغتنامه دهخدا
بنات الفکر. [ ب َ تُل ْ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) آراء و افکار و هر آنچه در اندیشه خطور کنند. (از المرصع).
-
سعادت انتما
لغتنامه دهخدا
سعادت انتما. [ س َ دَ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) مقرون بسعادت . توأم با سعادت : بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود. (حبیب السیر ص 124).
-
مخطور
لغتنامه دهخدا
مخطور. [ م َ ] (ع ص ) به هلاک نزدیک کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اندیشه و آنچه در دل گذرد. (غیاث )(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تصورشده و دریافت شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به خطور شود.
-
خیال پختن
لغتنامه دهخدا
خیال پختن . [ خ َ / خیا پ ُ ت َ ] (مص مرکب ) طمع و توقع داشتن .(ناظم الاطباء). || اندیشه های بیجا و بی فایده در ذهن خطور دادن . خیالهای بیجا در ذهن آوردن .
-
متوارد
لغتنامه دهخدا
متوارد. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب .(ناظم الاطباء). متواتر : و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. (المضاف الی بدایع الازمان ). || اندیشه و تخیلی که در ذهن...