کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خطة
لغتنامه دهخدا
خطة. [ خ ِطْ طَ ] (ع اِ) زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند و حدود پیدا کرده تا دیگری در آن دخالت نکند. (ناظم الاطباء). جای فراگرفته . (زمخشری ). جای گرد درگرفته . زمینی که گرد آن خط کشیده اند علامت تملک یا بنا را. زمین حدکرده شده ...
-
خطة
لغتنامه دهخدا
خطة. [ خ ُطْ طَ ] (ع اِ) کار بزرگ . || حال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || جهل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || بازیچه ای است مر اعرابیان را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || اسم است ا...
-
جستوجو در متن
-
خطط
لغتنامه دهخدا
خطط. [ خ ِ طَ ] (ع اِ) ج ِ خطة.(منتهی الارب ). رجوع به خِطّة در این لغت نامه شود.
-
خطط
لغتنامه دهخدا
خطط. [ خ ُ طَ ] (ع اِ) ج ِ خطة.(منتهی الارب ). رجوع به خِطّة در این لغت نامه شود.
-
داموده
لغتنامه دهخدا
داموده . [ دَ ] (اِخ ) نام نهری در خطه ٔ بنگال هندوستان . و آن از جانب غربی خطه ٔ هزارباغ سرچشمه گیرد و پس از طی پانصدوشصت هزارگز در خلیج بنگال ریزد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پلاگونیا
لغتنامه دهخدا
پلاگونیا. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) نام باستانی خطه ٔ کوچکی است از قسمتهای شمال غربی مقدونیه . این خطه عبارت است از حول و حوش شهر مناستر. گویند این کلمه از پلاژ مشتق است و چون پلاژها در این خطه سکونت داشته اند این نام را به اینجا داده اند اما این وجه تسم...
-
پیلمن
لغتنامه دهخدا
پیلمن . [ ل ِ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از پادشاهان خطه ٔ قدیم پافلاگونیا که نام جدید آن قسطمونیا است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تاورسیوم
لغتنامه دهخدا
تاورسیوم . [ رِ ] (اِخ ) در خطه ٔ قدیم «مسیا» قصبه ای است که موطن امپراتور ژوستین بود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تارنتز
لغتنامه دهخدا
تارنتز. [ رَ ت ِ ] (اِخ ) خطه ای در فرانسه واقع در قسمت علیای دره ٔ «ایزر» دارای معادن فراوان .
-
پیمون
لغتنامه دهخدا
پیمون . (اِخ ) نام قصبه ای است در خطه ٔ لائوس از قطعه ٔ سیام واقع در هندوچین واقع در کنار شهر مون . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
حدر
لغتنامه دهخدا
حدر. [ ح ُدْ دَ ] (اِخ ) از محال بصره پهلوی خطه ٔ مزینة. (معجم البلدان ).
-
رادانپور
لغتنامه دهخدا
رادانپور. [ دام ْ ] (اِخ ) قصبه ای است در هندوستان واقع در خطه ٔ گجرات . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
کادزین
لغتنامه دهخدا
کادزین . (اِخ ) اصطخری گوید: نام قصبه ٔ مرکزی ناحیه ٔ قبادخره از خطه ٔ فارس است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
قسامل
لغتنامه دهخدا
قسامل . [ ق َ ؟ ] (اِخ ) نام قبیله ای است در بصره ، خطه ای معروف به قسامل دارند در بین عظم البلد و کنار دجله ، و جای معمور و مسکون است . (معجم البلدان ).