کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطباء
لغتنامه دهخدا
خطباء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اَخطَب در همه ٔ معانی . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : ید خطباء؛ دست که سیاهی خضاب آن رفته باشد. (منتهی الارب ). ج ، خُطب .
-
خطباء
لغتنامه دهخدا
خطباء. [ خ ُ طَ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَطیب . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) : سکه ٔ تو زن تا امرا کم زنندخطبه ٔ تو کن تا خطبا دم زنند. نظامی (مخزن الاسرار ص 25).خطبای عراق و شعرای آفاق فوجاً بعدفوج روی بحضرت خلافت نه...
-
جستوجو در متن
-
ذوالشفة
لغتنامه دهخدا
ذوالشفة. [ ذُش ْ ش َ ف َ ] (اِخ ) لقب خالدبن سلمةالمخزومی یکی از خطباء قریش .
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدالاعلی الفزاری . از خطباء و رواة است . (البیان و التبیین ص 278).
-
بامنجی
لغتنامه دهخدا
بامنجی . [ م َ ] (اِخ )ابوالغنائم اسعدبن احمدبن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِخ ) ابن المؤمل بن خاقان . یکی از خطباء بوده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 279).
-
خطبان
لغتنامه دهخدا
خطبان . [ خ ُ / خ ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اخطب و خطباء.(از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن جعفربن سلیمان العباسی از خطباء است . (البیان و التبیین ج 1 ص 264).
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان .(اِخ ) عبداﷲبن عبداﷲبن عبداﷲبن الاهتم از خطباء بوده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 279 چ 2 حسن مندوبی ).
-
خطب
لغتنامه دهخدا
خطب . [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اخطب و خطباء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || خُطب نُکح . رجوع به خطب نِکح شود.
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علی الکاتب . معاصر هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی و از خطباء است . (عقد الفرید ج 3 ص 162 و ج 4 ص 184).
-
کاتون بزرگ
لغتنامه دهخدا
کاتون بزرگ . [ ن ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) یا قدیم از مشاهیر خطباء روم که در حفظ اصول قدیم تعصب داشت و رومیان را به زندگانی سخت و خشن و جنگ و ستیز با قرطاجنه (کارتاژ) که دشمن روم بود دعوت میکرد (238 - 142 ق .م .) در اعلام المنجد (چاپ 1956) این اسم «کاتوالاکب...
-
خداش
لغتنامه دهخدا
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن بشربن لبید ملقب به بعیث مجاشعی . از خطباء و شاعران عرب بود. جاحظ درباره ٔ او می گوید: وی اخطب بنی تمیم است ؛ بشرط آنکه قناة از آنها گرفته شود. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 288). رجوع شود به موشح ص 164 و 165.
-
ثیسناس
لغتنامه دهخدا
ثیسناس . (اِخ ) خطیب یونانی شاگرد غراب صقلی از جمله ٔ خطباء یونان که از انواع فلسفه به تعلم خطابه گرائید و نزد غراب صقلی به تحصیل آن فن اشتغال جست و جزئی وافر از آن فن بیاموخت گویند سپس او را با استاد در امر اجرت تعلیم نزاع افتاد. (قفطی ص 109).