کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطابة
لغتنامه دهخدا
خطابة. [ خ َ ب َ ] (ع مص ) خطبه خواندن بر قومی .(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). خُطبَه کردن . (از زوزنی ). منه : خطب القوم و علیهم خطابة و خطبة. (منتهی الارب ). || خطیب شدن . (زوزنی ). منه : ماکان الرجل خطیباً و لق...
-
خطابة
لغتنامه دهخدا
خطابة. [ خ َطْ طا ب َ ] (ع ص ) آنکه مبالغه می کند در خطبه کردن و طلب زوج نمودن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خطابة
لغتنامه دهخدا
خطابة. [ خ ِ ب َ ] (اِخ ) نام مکانی است در دیار کریب از دیار تمیم . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
خطابه
لغتنامه دهخدا
خطابه . [ خ ِ ب َ ] (ع اِمص ) سخن رانی . کلامی بصورتی رسمی که در سر جمع بطول گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). || فریب بوسیله ٔ زبان . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). گفتار از چیزهای مقنعه و معنی اقناع آنست که شنونده ، تعقل کند گفته را و آنرا تصدیق کند و هرچن...
-
خطابه پائین
لغتنامه دهخدا
خطابه پائین . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش و حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 25هزارگزی شمال خاوری بجنورد و دارای 125 تن سکنه است . آب آن از چشمه ومحصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت ، قالیچه بافی و راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرا...
-
واژههای همآوا
-
خطابت
لغتنامه دهخدا
خطابت . [ خ َ / خ ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) املاء و تلفظ فارسی زبان است در کلمه ٔ «خطابه » که عربی است . رجوع به خطابه در این لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
خطابات
لغتنامه دهخدا
خطابات . [ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ خِطابَه . رجوع به خطابه در این لغت نامه شود.
-
خطبة
لغتنامه دهخدا
خطبة. [ خ ُ ب َ ] (ع مص ) مصدر دیگر خطابه . رجوع به خَطابَة در این لغت نامه شود. || خِطبَة؛ زن خواستن . (ناظم الاطباء).
-
خطابت
لغتنامه دهخدا
خطابت . [ خ َ / خ ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) املاء و تلفظ فارسی زبان است در کلمه ٔ «خطابه » که عربی است . رجوع به خطابه در این لغت نامه شود.
-
ریطوریقا
لغتنامه دهخدا
ریطوریقا. [ طُ ] (معرب ، اِ) ریطوریه . خطابه . یکی از ابواب هشتگانه ٔ منطق . مبحث خطابه . فن خطابه . معرب ریطوریکه یونانی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی شود. || (اِخ ) نام کتابی از منطقیات ارسطو. (یادداشت مؤلف ).
-
برخواندنی
لغتنامه دهخدا
برخواندنی . [ ب َ خوا / خا دَ ] (ص لیاقت ) قابل خواندن . قابل خطابه و کنفرانس .
-
لیزیاس
لغتنامه دهخدا
لیزیاس . (اِخ ) یکی از خطبای یونان که در 459 ق . م . در آتن متولد شد و در 308 ق . م . درگذشت . او را بیش از دویست خطابه بوده است و اکنون از آن جمله سی وسه خطابه به دست است . (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 503).