کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطآموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطآموز
لغتنامه دهخدا
خطآموز. [ خ َ ] (نف مرکب ) مَشّاق . مُکتِب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
نوآموزنده
لغتنامه دهخدا
نوآموزنده . [ ن َ / نُو زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) استاد خطآموز. (ناظم الاطباء). رجوع به نوآموز شود.
-
مکتب
لغتنامه دهخدا
مکتب . [ م ُ ت ِ / م ُ ک َت ْ ت ِ ] (ع ص ) آنکه خط آموزاند. (مهذب الاسماء). مشاق و ادب آموز را گویند. (از انساب سمعانی ). آموزنده ٔ کتابت ، و منه کان الحجاج مکتباً با لطائف ای معلماً. (منتهی الارب ). آموزنده ٔ کتاب و مکتب دار. (ناظم الاطباء). آموزنده...
-
مشاق
لغتنامه دهخدا
مشاق . [ م َش ْ شا ] (ع ص ) بسیار مشق کاری کننده . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از عربی مشخ کننده و کاری کننده . (ناظم الاطباء). || آن که مشق خط میدهد و تعلیم خط میکند. (از ناظم الاطباء). آن که خط آموزد. معلم خط. خوش نویس که مشق خط دهد. خطآموز. آن که خ...