کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضر راه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضر راه
لغتنامه دهخدا
خضر راه . [ خ ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از راهنما. (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
آب خضر
لغتنامه دهخدا
آب خضر. [ ب ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی ، و مجازاً علم لدنّی . (برهان ) : در کلک تو سرّ غیب مضمردر لفظ تو آب خضر مدغم .کمال الدین اصفهانی .
-
دست خضر
لغتنامه دهخدا
دست خضر. [ دَ ت ِ خ ِ ] (اِخ ) چشمه ای است از بلوک اصطهبانات بمساحت کمی جنوبی قریه ٔ میمون است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
زاویه ٔ خضر
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ خضر. [ ی َ ی ِ خ ِ ] (اِخ ) زاویه ای است واقع در برابر بستان الکلاب در جنوب بستان ابراهیم آغا (در حلب ) این زاویه در آغاز، تفرجگاه بدرالدین بن زهره بود و او خود آن را بدین قصد ساخته بود سپس امیر جلبان متصدی حکومت حلب بسال 770 آن را از تصرف بد...
-
زاویه ٔ خضر
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ خضر. [ ی َ ی ِ خ ِ ] (اِخ ) یکی از زوایائی است که ملک ظاهر بیبرس در مصر بنام پیر خود شیخ خضربن ابی بکربن موسی مهرانی عدوی تأسیس کرده است این زاویه در خارج قاهره واقع و تا به امروز باقی است . (از خطط مقریزی ج 4 ص 297 و 299). این زاویه اکنون م...
-
قدمگاه خضر
لغتنامه دهخدا
قدمگاه خضر. [ ق َ دَ هَِ خ ِ ] (اِخ ) برجی است در آمل نزدیک سبزه میدان که در قبرستانی معروف به مصلی واقع است . (مازندران و استراباد رابینو ص 64).
-
قدمگاه خضر
لغتنامه دهخدا
قدمگاه خضر. [ ق َ دَ هَِ خ ِ ] (اِخ ) بنای کوچکی است بین شهر استراباد وقلعه خندان . (مازندران و استراباد رابینو ص 102).
-
انبان خضر
لغتنامه دهخدا
انبان خضر. [ اَم ْ ن ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنبیل خضر علیه السلام و ظاهراً عبارت از ابریق است که آب در آن نگاه دارند. (از آنندراج ). و رجوع به انبانچه ٔ خضر شود.
-
انبانچه ٔ خضر
لغتنامه دهخدا
انبانچه ٔ خضر. [ اَم ْ چ َ/چ ِ ی ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انبان خضر : در آب بقا شیروان غوطه خورچو انبانچه ٔ خضر از آب پر. وحید (در تعریف کله پز) (از آنندراج ).و رجوع به انبان خضر شود.
-
خضر تیره
لغتنامه دهخدا
خضر تیره . [ خ ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلرودپی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در ده هزارگزی باختر المده و سه هزارگزی جنوب نوشهر المده . این ده در دشت واقع است باآب و هوای معتدل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
خضر خراسانی
لغتنامه دهخدا
خضر خراسانی . [ خ ِ رِ خ ُ ] (اِخ ) او از شاعران دوره ٔ قاجار بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 110 شود.
-
خضر منشی
لغتنامه دهخدا
خضر منشی . [ خ ِ رِ م ُ ] (اِخ ) مظفربن عثمان برمکی . متوفی بسال 964 هَ . ق . از فاضلان زمان بود و او راست : کتاب اخلاق الاتقیاء و صفات الاصفیاء بفارسی . (از کشف الظنون ).
-
خرگاه خضر
لغتنامه دهخدا
خرگاه خضر. [ خ َ هَِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
چشمه ٔ خضر
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ خضر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آب حیات . (برهان ). چشمه ٔ آب حیات . (غیاث ). مرادف چشمه ٔ نوش و چشمه ٔ حیوان . (آنندراج ). آب حیات . (ناظم الاطباء). مرادف چشمه ٔ حیوان و چشمه ای است که هرکس از آب آن بخور...