کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضراخرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضراخرام
لغتنامه دهخدا
خضراخرام . [ خ َ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) کنایه از آسمان پیما. بر فلک رونده . فلک سیر. آنکه سیر در آسمان دارد : بفرمان او خضر خضراخرام به آهنگ پیشینه برداشت گام . نظامی .همانا که آن هاتف خضرنام که خاراشکافست و خضراخرام .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
خاراشکاف
لغتنامه دهخدا
خاراشکاف . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شکافنده ٔ خارا و سنگ سیاه سخت : ز خاریدن کوس خاراشکاف پر افکند سیمرغ در کوه قاف . نظامی .همانا که آن هاتف خضرنام که خاراشکاف است و خضراخرام . نظامی . || کنایه از زورمند و قوی : طلب فرمود شه خاراشکافی ز خارا موج خون بر خا...
-
خرام
لغتنامه دهخدا
خرام . [ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (اِمص ) رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). رفتار بناز. (شرفنامه ٔ منیری ). رفتنی به کبر. با تبختر راه رفتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : زمین خسته کرد از...