کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضاری
لغتنامه دهخدا
خضاری . [ خ ُ ری ی ] (ع اِ) مرغی است که آنرا اخیل نیز گویند. این مرغ بزرگتر از قطاء است و چون بر پشت شتر نشیند عرب فال بد گیرد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خضاری
لغتنامه دهخدا
خضاری . [ خ ُض ْ ضا را ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
واژههای همآوا
-
خزاری
لغتنامه دهخدا
خزاری . [ خ ُ ] (اِخ ) موسی بن جعفربن نوح بن محمدخزاری ، مکنی به ابوهارون از خزار بود و به عراق و حجاز رحل اقامت افکند و از محمدبن یزید حدیث شنید و از حمادبن شاکر حدیث کرد. (از معجم البلدان یاقوت ).
-
خزاری
لغتنامه دهخدا
خزاری . [ خ ُ ] (ص نسبی ) منسوب به خزار که ناحیه ای است در ماوراءالنهر نزدیک نسف . (از انساب سمعانی ).