کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصیل
لغتنامه دهخدا
خصیل . [ خ َ ] (اِ) قصیل در تداول پارسی زبانان . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به قصیل در این لغت نامه شود.
-
خصیل
لغتنامه دهخدا
خصیل . [ خ َ ] (ع اِ) دم . ذنب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). || ج ِ خَصیلة. || (ص ) مغلوب در قمار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
خصیل
لغتنامه دهخدا
خصیل . [ خ ُ ص َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است در شام . (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
خسیل
لغتنامه دهخدا
خسیل .[ خ َ ] (ع ص ) فرومایه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خَسائل خسال . || دون . ناکس از قوم . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ، خَسائل ، خسال .
-
جستوجو در متن
-
قصیل
لغتنامه دهخدا
قصیل . [ ق َ ] (ع اِ)آنچه سبز بریده شود از کشت . (منتهی الارب ). علف جو که سبز بریده شود برای چارپایان ، و آن را قصیل نامند زیرا که از سستی به زودی بریده و قطع میشود، و فقیهان زرع را قبل از ادراک قصیل نامند به طور مجاز. (اقرب الموارد از المعرب ). عوا...
-
خصیلة
لغتنامه دهخدا
خصیلة. [ خ َ ل َ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خصائل . || گوشت ران و گوشت بازو و گوشت ذراع . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || هر پی که با گوشت درشت باشد. ج ، خصیل ، خَصائِل . || موی درهم پیچیده ٔ اندک...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...