کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصیصة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصیصة
لغتنامه دهخدا
خصیصة. [ خ َ ص َ ] (ع اِ) هر چیزی که خاص بود و دیگری را در وی مشارکت نباشد. (ناظم الاطباء). ج ، خَصائِص .
-
خصیصة
لغتنامه دهخدا
خصیصة. [ خ ُ ص َی ْ ص َ ] (ع اِ مصغر) مصغّر خاصه .(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
خسیسة
لغتنامه دهخدا
خسیسة. [ خ َ س َ ] (ع اِمص ) فرومایگی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).یقال : رفعته من خسیسته ؛ برداشتم او را از فرومایگی او؛ ای فعلت به فعلا یکون فیه رفعته . (منتهی الارب ).- خسیسةالناقة ؛ دندانهای ماده شتر. (منتهی الارب ). و یقال ...
-
جستوجو در متن
-
بس
لغتنامه دهخدا
بس . [ ب ُ س س ] (اِخ ) کوهی است در بلاد محارب بن خصیصه . (از معجم البلدان ). و گفته اند آبی است غطفان را. (از معجم البلدان ).
-
خصائص
لغتنامه دهخدا
خصائص . [ خ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ خَصیصَة. (یادداشت به خط مؤلف ). مأخوذ از عربی بمعنی خاصیتها و اختصاصات و شایستگیها و سزاواری ها. (ناظم الاطباء). ج ِ خصیصة که بمعنی خوها و اثرها باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ج ِ خاصّیّة. (اقرب الموارد) (محیط الم...
-
غنمی
لغتنامه دهخدا
غنمی . [ غ َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به غَنَم . رجوع به غَنَم شود. || آنکه طبیعت و خصیصه ٔگوسفند را داشته باشد. گوسفندصفت . (دزی ج 2 ص 229).
-
ملودرام
لغتنامه دهخدا
ملودرام . [ م ِ ل ُ دْرا / دِ ] (فرانسوی ، اِ) از «ملوس » یونانی به معنی آهنگ و «درام » بمعنی عمل نمایشی . درام با خصیصه های توده ای مردم که در آن حالات غم انگیز و مولم بطور ناگهانی و پیش بینی نشده آشکار می گردد و در هم می آمیزد. (از لاروس ). ترکیبی ...
-
دوزخی
لغتنامه دهخدا
دوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن کس که در دوزخ است . مقابل بهشتی . (یادداشت مؤلف ) : حاسداهرگز نبینی تا تو باشی روی عقل د...
-
بیزانسی
لغتنامه دهخدا
بیزانسی . (ص نسبی ) منسوب به بیزانس . از مردم بیزانس .معماری و هنر بیزانسی : سبکی در معماری و هنر که از ترکیب شیوه های یونانی و شرقی در ناحیه ٔ مدیترانه ٔ شرقی بوجود آمد و پس از آنکه قسطنطین شهر بیزانس (بوزانتیون ) را پایتخت امپراطوری بیزانس قرار داد...
-
کارلنژیان
لغتنامه دهخدا
کارلنژیان . [ رُ ل َ ] (اِخ ) کارلُووَنژیان دومین سلسله ٔ پادشاهان فرانسه که نام خود را از شارلمانی اخذ کرده اند. این سلسله از «پپن لوبرف » (پپن قصیر) تا لوئی پنجم حکومت کرده اند (751 - 987 م .). آلبرماله راجع به سلطنت «پپن لوبرف » نویسد: سلطنت خاندا...
-
حدیث
لغتنامه دهخدا
حدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.(دهار). || مرد اندک سال . جوان . || مسئله . امر. کار. شغل . باره . مطلب . قضیه . وقعه . واقعه . حاد...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی دؤاد فرج بن جریربن ملک بن عبداﷲبن عبادبن سلام بن عبدهندبن لخم بن مالک بن قیض بن منعةبن برجان بن دوس بن الدّئل بن امیّةبن حذیفةبن زهربن ایادبن نزاربن معدبن عدنان الأیادی القاضی . او بمروّت و عصبیت معروف و وی را با معت...
-
ایران
لغتنامه دهخدا
ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آ...