کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) جایی است ببادیه . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) جایی است بکوفه و نان خصیه بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است بعین شمس از شرقیه . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است دیگر بشرقیه و همان است خصوص الساده بمصر. (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (ع اِ) خرابات . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || ج ِ خُص ّ. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به «خص » در این لغتنامه شود. || مخصوص هر چیز و هر شغل . (از ناظم الاطباء).باب . ب...
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگری است در «خص ». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). خاص کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).
-
جستوجو در متن
-
خصیه
لغتنامه دهخدا
خصیه . [ خ ُص ْ صی ی َ ] (ع مص ) مصدر دیگری است برای «خص » و «خصوص ». رجوع به «خصوص » و «خص » در این لغت نامه شود.
-
هقب
لغتنامه دهخدا
هقب . [ هَِ ق َ ] (ع اِ صوت ) برای راندن اسب به خصوص . (از اقرب الموارد). کلمه ای که بدان اسب را زجر کنند. (منتهی الارب ).
-
هکتار
لغتنامه دهخدا
هکتار. [ هَِ ] (فرانسوی ، اِ) واحد سطح برابربا ده هزار متر مربع. (از یادداشتهای مؤلف ). معمولاًواحد سنجش زمین به خصوص در مورد اراضی زراعتی است .
-
درباره
لغتنامه دهخدا
درباره ٔ. [ دَرْ رَ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در باب . در خصوص . (آنندراج ). در حق . برای . از بابت . به ملاحظه ٔ. راجع به .
-
خصی
لغتنامه دهخدا
خصی . [ خ ُص ْ صی ی ] (ع ص ) وصف سبویی که در خصوص کوفه ساخته شده باشد. (منتهی الارب ).
-
خصیة
لغتنامه دهخدا
خصیة. [ خ ُ صی ی َ ] (ع ص نسبی ) خمی است که در خصوص کوفه ساخته میشود. (منتهی الارب ). منه : دنان خصیه .
-
نسب
لغتنامه دهخدا
نسب .[ ن ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ نِسْبة. رجوع به نِسْبة شود.- نِسَب ِ اربع ؛ روابطی که بین دو امر کلی ممکن است برقرار گردد و اینها عبارت است از: تباین کلی ، تساوی ، عموم و خصوص مطلق ، عموم و خصوص مِن وجه . رجوع به هر یک از این اصطلاحات شود.
-
خص
لغتنامه دهخدا
خص . [ خ َص ص ] (ع مص ) مصدر دیگری برای خصوص و خُصوصیَّة خَصوصیَّه و خصیصی [ خ ِ ص صی صا ] و خصیصاء [ خ ِ ص صی صاء ] و خُصیَّة و تَخِصَّة. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خصوص شود.