کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشیت
لغتنامه دهخدا
خشیت . [ خ َ ی َ ] (مص ) ترس . خوف . بیم . هراس منسوب بعظمت و مهابت . (یادداشت بخط مؤلف ) : قصه ٔ خرگوش و پیل آری و آب خشیت پیلان زمه در اضطراب .مولوی .
-
واژههای همآوا
-
خشیة
لغتنامه دهخدا
خشیة. [ خ َش ْ ی َ ] (ع مص ) مصدر دیگری برای «خشاة»، «خشی » و«خشیان ». (منتهی الارب ). ترسیدن . (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به «خشاة و خشی » شود : و اِن َّ منها لما یهبط من خشیة اﷲ و ما اﷲ بغافل عَمّا تعملون . (قرآن 74/2). و هم من خشیة ربهم مشفقون ....
-
جستوجو در متن
-
ذعر
لغتنامه دهخدا
ذعر. [ذُ ] (ع اِ) ترس . خوف . بیم . خشیت . رعب . رهب . فزع . فرق . هراس . دهشت . وحشت : سبب ذعری که در صمیم دل او متمکن گشته و خیالی که بحواشی خاطر او متطرق شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 155).
-
منفک
لغتنامه دهخدا
منفک . [ م ُ ف َک ک ] (ع ص ) جداگردنده . (غیاث ) (آنندراج ). از هم جدا گردیده . و جداشده و زایل گشته . (ناظم الاطباء). رجوع به انفکاک شود.- منفک شدن ؛ جدا گردیدن : حیات حاسد جاهت به یک نفس گرو است رسید نوبت آن کآن از او شود منفک . ابن یمین .در این م...
-
مکاشفات
لغتنامه دهخدا
مکاشفات . [ م ُ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) اسرار و امورغیبی کشف و هویدا شده . (ناظم الاطباء). ج ِ مکاشفه : موسی در آن حقایق مکاشفات از خم خانه ٔ لطف شراب محبت چشید. (کشف الاسرار ج 3 ص 732). با ایشان شریک بود در آنچه ایشان را بدان مخصوص گردانیده اند بدان از م...
-
ذوالمریقب
لغتنامه دهخدا
ذوالمریقب . [ ] (اِخ ) در عقد الفرید، ذیل یوم المریقب لبنی عبس علی فزارة، آمده است : فالتقوا بذی المریقب من ارض الشربة فاقتتلوا، فکانت الشوکة فی بنی فزاره . قتل منهم عوف بن زیدبن عمروبن ابی الحصین احد بنی عدی بن فزارة و ضمضم ابوالحصین المری ، قتله عن...
-
ابوطاهر
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) یحیی بن طاهربن عثمان العوفی ملقب به شرف الدین . جدعوفی صاحب لباب الالباب است و مصنف لباب گوید: او از بقیه ٔ أئمه و علما بود و در علم حدیث و معرفت انساب عرب و اسامی رجال و جرح وتعدیل مشارالیه و در شرح شمائل و نشر فضائل او ز...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ] (ع اِ) یا رُعُب . جای درنشاندن پیکان در تیر. ج ، رِعَبَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ شود. || ترس و بیم . (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). ترس . (لغت نامه ٔ مقامات حر...
-
مظفر خوارزمی
لغتنامه دهخدا
مظفر خوارزمی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) نصیرالدین . خواندمیر نویسد: در فنون علوم عقلی و نقلی خصوصاً فقه شافعی بغایت متبحر بود و به دانستن سایر اقسام فضیلت و فن استیفاء و سیاقت مباهی و مفتخر... پیوسته به رعایت اهل فضل و کمال اقدام مینمو...
-
خباز بلدی
لغتنامه دهخدا
خباز بلدی . [ خ َب ْ با زِ ب َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حمدان مکنی به ابوبکر و معروف به خباز بلدی از «بلدة» بود که میگویند شهری از شهرهای جزیره بوده است . ابوبکر با آنکه امی بود شعر نیکو می سرود و با آنکه بهره ای از علم نداشت شعرش از ظرایف و لطایف ...
-
ترصیع مع التجنیس
لغتنامه دهخدا
ترصیع مع التجنیس . [ ت َ ع ِ م َ عَت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آن است که کلام مرصع و متجانس باشد، مثال از سعید اشرف :عالم از من شد تو تا از من شدی عالم از من شد تو تا از من شدی .یکی از قدما هم دارد:چون از او گشتی همه چیز از تو گشت چون از او گشتی همه چیز ا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم نبی (ع ). پدر او ابراهیم خلیل (ع ) و مادر او ساره (سارا) است و خود از اجداد پطریارخی و هم از اسلاف عیسی مسیح بود. در باب اسحاق مابین روایات مسیحیان و مسلمین خلاف است ، مسیحیان آورده اند تاریخ و توصیف او در سفر پیدایش...
-
تفریق
لغتنامه دهخدا
تفریق . [ ت َ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). پراکنده شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده و جداجدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدایی و جداکردگی . (ناظم الاطباء) : ان ال...