کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشکاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشکاندن
لغتنامه دهخدا
خشکاندن . [ خ ُ دَ ] (مص )خشک کردن . تجفیف . خشکانیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
پژمرده کردن
لغتنامه دهخدا
پژمرده کردن . [ پ َ م ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژمراندن . پژمرانیدن . فسردن . افسرده کردن . اِذبال . کاهیده گردانیدن . تشزیب . || خشکاندن . خشک کردن (نبات ). اِذواء. تَکدِئة.
-
خشکان
لغتنامه دهخدا
خشکان . [ خ ُ ] (نف ) خشک کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).- کاغذ آب خشکان ؛ کاغذی است که خاصیت خشکاندن آب و جوهر و مرکب دارد، آب خشکان . مرکب خشکان . جوهرخشکان .- مرکب خشکان ؛ جوهرخشکان . آب خشکان .
-
مربد
لغتنامه دهخدا
مربد. [ م ِ ب َ ] (ع اِ) جای بازداشت شتران و غیر آن . (منتهی الارب ). جای شتر. (دستور الاخوان ). جای نشانیدن شتر. (غیاث اللغات ). محبس شتران . یا چوب یا تنه ٔ درختی که در پیش گذارند جلوگیری خروج اشتران را. ج ، مرابد. (از متن اللغة). || جائی که خرما د...
-
بستن
لغتنامه دهخدا
بستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن . پیوستن . ضد گشودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آ...