کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشوع
لغتنامه دهخدا
خشوع . [ خ ُ ] (مص ) فروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع...
-
واژههای مشابه
-
خشوع کردن
لغتنامه دهخدا
خشوع کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروتنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خضوع و خشوع
لغتنامه دهخدا
خضوع وخشوع . [ خ ُ ع ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) فروتنی . تواضع. تضعضع. تذلل . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اختشاع
لغتنامه دهخدا
اختشاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خشوع . (زوزنی ). فروتنی کردن . چشم فروخوابانیدن .
-
اخبات
لغتنامه دهخدا
اخبات . [ اِ ] (ع مص ) فروتنی کردن . (زوزنی ). خضوع . خشوع . || آرام گرفتن دل . (آنندراج ).
-
اخشع
لغتنامه دهخدا
اخشع. [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خشوع . خاشعتر: اخشع من کلب .
-
خاضعاً
لغتنامه دهخدا
خاضعاً. [ ض ِ عَن ْ ] (ق ) در حال خضوع . در حال خشوع . در حال فروتنی . خاضعانه .
-
هکع
لغتنامه دهخدا
هکع. [ هََ ک َ ] (ع مص ) ناشکیبا گشتن . (منتهی الارب ). جزع . || خوار شدن . (اقرب الموارد). || فروتنی نمودن . (منتهی الارب ). خشوع . (از اقرب الموارد).
-
تباؤس
لغتنامه دهخدا
تباؤس . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔس ») با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
توقی جستن
لغتنامه دهخدا
توقی جستن . [ ت َ وَق ْ قی ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری جستن . اجتناب کردن . حذر کردن : و از غائله ٔ فتن به خشوع و خضوع توقی جست . (جهانگشای جوینی ).
-
از و چز
لغتنامه دهخدا
از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضوع و استرحام خواستن چیزی را. نهایت درجه تمنی کردن با استکانت و تضرع .
-
خبتة
لغتنامه دهخدا
خبتة. [ خ ِ / خ َ ت َ ] (ع اِمص ) تواضع. خشوع . فروتنی . (متن اللغة) (معجم الوسیط) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (البستان ) (لسان العرب ) (منتهی الارب ).
-
تخشع
لغتنامه دهخدا
تخشع.[ ت َ خ َش ْ ش ُ ] (ع مص ) فروتنی نمودن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تضرع . (اقرب الموارد) (از قاموس ). تکلف خشوع . (اقرب الموارد). فروتنی و عجز کردن . (غیاث اللغات ). تخشع و تخاشع؛ تکلف خشوع . (المنجد). تضرع کردن . (منته...