کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشنگ
لغتنامه دهخدا
خشنگ . [ خ َ ش َ ] (اِ) داغ سر. || سر کچل . || کچلی . (برهان قاطع). || مردم کچل . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : خاشاک وار بر سر آب آمد آن خشنگ .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
داغسر
لغتنامه دهخدا
داغسر. [ س َ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که پیش سر او موی ندارد پنداری که آنجا را داغ کرده اند که موی نمیروید و آدم سر نیز گویند. (انجمن آرا). آنکه آدم سر باشد یعنی پیش سر او تا فرق موی نداشته باشد و او را به عربی اصلع گویند. (برهان ). داس سر. دغسر. تاس...