کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشنود ساخت او را پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خشنود شدن
لغتنامه دهخدا
خشنود شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راضی شدن . رضوان . (یادداشت بخط مؤلف ). تَرَضّی . (از زوزنی ): تراضی ؛ از یکدیگر خشنود شدن . (زوزنی ). || قانع شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
سمیرامیس
لغتنامه دهخدا
سمیرامیس . [ س ِ ] (اِخ ) ملکه ٔ آشور و بابل که گویند شوهرش حدائق معلقه را برای او ساخت . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
طربناک ساختن
لغتنامه دهخدا
طربناک ساختن . [ طَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) خوشحال و مسرور کردن : شجاه شجواً؛ طربناک ساخت او را. (منتهی الارب ).
-
پالاس
لغتنامه دهخدا
پالاس . (اِخ ) یکی از مقربین (کلود) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت .
-
یوآب
لغتنامه دهخدا
یوآب . [ ] (اِخ ) (یهوه پدر است ) اول زاده ٔ اولاد صروبه خواهر داود و سپهسالار لشکر بود. وی مردی شجاع و دلاور و نامجو و شدیدالانتقام بود و چون آب نیر عسائیل را کشت یوآب حیله ای اندیشیده وی را مقتول ساخت . با آبشالوم نیز جنگ کرد و بر وی پیروز شد. داود...
-
بیداد
لغتنامه دهخدا
بیداد. (اِخ ) نام شهری است از ترکستان و پادشاه آن شهر کافور نام جادویی بوده آدمیخوار. رستم او را گرفت و کشت و آن شهر را مفتوح ساخت . (برهان ) (آنندراج ). نام شهری در ترکستان .(ناظم الاطباء). نام شهری بود از ترکستان و حصاری بود محکم که کافور نامی جادو...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن یحیی الیمنی . او راست : کتابی بنام «الاحتجاج الشافی . بالردعلی المعاند فی طلاق التنافی » هنگامی که ابوبکر وعَلَی در طلاق و ربا اعمال حیله را منکر گردید، و در این باب قصیده ای ساخت ، طاهر یمنی در رد او این کتاب را تألیف کرد. ...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرالمزنی . ابن فتحون او را استدراک کرده و گوید طبری گفته است که عمراو را بر سرزمینی که بوسیله ٔ دجله و فرات آبیاری میشود والی ساخت و او استعفا کرد. (الاصابة ج 1 ص 275).
-
اژری
لغتنامه دهخدا
اژری . [ اِ ژِ ] (اِخ ) اژریا. دختری حوری نژاد که دیانا او را به چشمه ای تبدیل کرد و در جنگل آریسی از جنگلهای لاسیوم جاری ساخت . زنان روم قدیم او را ستایش می کردند و چون آبستن می شدند، او را قربانیها میدادند تا هنگام وضع حمل رنج بسیار نبرند. هنوز هم ...
-
افتیخوس
لغتنامه دهخدا
افتیخوس . [ ] (اِخ ) (بمعنی بعید). جوانی بود که در ترواس از طبقه ٔ فوقانی خانه ای که پولس آنجا بود، بزیر افتاد زیرا که پولس موعظه ٔ خود را طولانی ساخت و افتیخوس نزدیک پنجره نشسته بود و خواب او را درربود و از آنجا بزیر افتاد و بر جای خود سرد شد. پس از...
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد. (المنجد).
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن عبداﷲبن طفیل القیسی العامری البَکائی ، مکنی به ابومحمد. او سیره ٔ نبوی را از محمدبن اسحاق روایت کرد و عبدالملک بن هشام همان سیرة را از وی روایت کرد و مرتب ساخت . او از مردم کوفه و از ثقات حدیث بود. نسبت بَکائی را از ربیعةبن عامربن صع...
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن المغیرةبن زیادبن عمرو العَتَکی . یکی از سخاوتمندان و اعیان بود و جامعی به دروط بلهاسة (از نواحی بهنسا در صعید مصر) ساخت و بعضی ازشعراء او و برادرانش را مدح گفته اند. او در سال 198هَ . ق . در دروط بلهاسة درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) پدرعبداﷲ و جد زبیربن عبداﷲ، و این عبداﷲ همان است که چون عبداﷲبن زبیر او را محروم ساخت ، گفت : «لعن اﷲ ناقة حملتنی الیک ». و ابن الزبیر در پاسخ او گفت : «ان و راکبها». (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). رجوع به زبیر... بن عبدا...