کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشمناک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشمناک کردن
لغتنامه دهخدا
خشمناک کردن . [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غضبناک کردن . اغضاب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
خشمناک شدن
لغتنامه دهخدا
خشمناک شدن . [ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تَغَضﱡب ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
محت
لغتنامه دهخدا
محت . [ م َ ](ع مص ) خشمناک کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تر هشتن
لغتنامه دهخدا
تر هشتن . [ ت َ هَِ ت َ ](مص مرکب ) خشمناک شدن و قهر کردن . (ناظم الاطباء).
-
مداعکة
لغتنامه دهخدا
مداعکة. [ م ُ ع َ ک َ ] (ع مص ) به شدت مخاصمه کردن . (از اقرب الموارد). ستیزه کردن . منازعه کردن . (ناظم الاطباء). || مماطله . (متن اللغة). || خشمناک کردن و گول شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به دعک شود.
-
امعاض
لغتنامه دهخدا
امعاض . [ اِ ] (ع مص ) خشمناک کردن و دشوار نمودن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خشمناک کردن و بدرد آوردن . (از اقرب الموارد). || سوختن . (بمعنی متعدی آن ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوزانیدن . (از اقرب الموارد).
-
اوأبة
لغتنامه دهخدا
اوأبة. [ اَ اءَ ب َ ] (ع مص ) کردن کاری را با کسی که شرم دارد یا خشمناک گردانیدن یا برگردانیدن کسی را از حاجت وی به رسوایی . (منتهی الارب ).
-
استحداد
لغتنامه دهخدا
استحداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تیز کردن ، چنانکه کارد را: استحداد شفره ؛ تیز کردن نشکرده . || بسیار خشمناک گردیدن . (منتهی الارب ).خشم گرفتن بر. بسیار خشمناک شدن . || موی زهار به آهن ستردن . (از منتهی الارب ). ع...
-
ذبارت
لغتنامه دهخدا
ذبارت . [ ذِ رَ ] (ع مص ) ذبارَة. نیکو نگریستن . || خشمناکی . خشمناک شدن . || محکم کردن . || نیکو یاد گرفتن . || روان خواندن . || ذبارت خبر؛ دریافتن آن .
-
تزکیت
لغتنامه دهخدا
تزکیت . [ ت َ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء). || به خشم و غضب آوردن کسی را. (از متن اللغة). || سخت خشمناک کردن کسی را. (از متن اللغة).
-
مغاضبة
لغتنامه دهخدا
مغاضبة. [ م ُ ض َ ب َ ] (ع مص ) با کسی خشم گرفتن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). باهم خشم گرفتن و همدیگر را خشمناک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زأر
لغتنامه دهخدا
زأر. [ زَءْرْ ] (ع اِ) بانگ شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگی که از سینه ٔ شیر برآید. فریادی که موقع خشم کند. (تاج العروس ). غرش شیر. (ناظم الاطباء). آواز سینه ٔ شیر. (تاج العروس از ابن اثیر). || (مص ) بانگ کردن شیر. (دهار) (منتهی الارب ) (آنندر...
-
شزراء
لغتنامه دهخدا
شزراء. [ ش َ ] (ع ص ) چشم سرخ که در نگاه کردن آن اعراض و تکبر باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چشم سرخ مانند چشم شخص خشمناک و چشم شیر. (از اقرب الموارد).