کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ َ ] (ع اِ) زمین سخت و هموار بی گیاه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ َش ْ شا ] (ع اِ) زمین گل و سنگناک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). زمین ریگ سود و جای کوج انگبین . (مهذب الاسماء). || خانه ٔ کبت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || جماعت کبت . (منتهی الارب ).
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ ِ ] (ع مص ) مخاشاة. (منتهی الارب ). رجوع به مخاشاه شود.
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ ِش ْ شا] (ع اِمص ) تخویف . || (اِ) مترس یعنی شکلی که در کشت زار سازند از برای دفع جانوران زیانکار. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خشاء
لغتنامه دهخدا
خشاء. [ خ ُش ْ شا ] (ع اِ) استخوان برآمده پس گوش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
واژههای همآوا
-
خشاع
لغتنامه دهخدا
خشاع . [ خ ُش ْ شا ] (ع اِ) ج ِ خاشع. رجوع به خاشع شود.
-
جستوجو در متن
-
خشی
لغتنامه دهخدا
خشی . [ خ َ / خ ِش ْی ] (ع مص ) ترسیدن . خشاء. (منتهی الارب ). رجوع به خشاء دراین لغت نامه شود.
-
خششاء
لغتنامه دهخدا
خششاء. [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) استخوان برآمده ٔ پس گوش ، خُشّاء. (از منتهی الارب ).
-
خشیان
لغتنامه دهخدا
خشیان . [ خ َش ْ ] (ع ص ) مرد ترسنده . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || (مص ) «خشاء». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به خشاه شود.