کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسفه
لغتنامه دهخدا
خسفه . [ خ َ ف َ ] (اِخ ) آبی است بسیار و آن سر نهر محلم است بهجر. (منتهی الارب ).
-
خسفه
لغتنامه دهخدا
خسفه . [ خ َ ف َ ] (ع اِ) واحد خسف . یک گردکان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
خسفه
لغتنامه دهخدا
خسفه . [ خ ُ ف َ ] (ع اِ) یک گردکان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
واژههای همآوا
-
خصفه
لغتنامه دهخدا
خصفه . [ خ َ ص َ ف َ ] (اِخ ) نام ابن قیس غیلان است . (از منتهی الارب ).
-
خصفه
لغتنامه دهخدا
خصفه . [ خ َ ص َ ف َ ] (ع اِ) زنبیل که از برگ خرما سازند برای نهادن خرما. || جامه ٔ نیک درشت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).