کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسرو اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسرو اول
لغتنامه دهخدا
خسرو اول . [ خ ُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ ] (اِخ ) خسرو انوشیروان . انوشیروان پادشاه ساسانی . (از مزدیسنا ص 204،222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
-
واژههای مشابه
-
کوره خسرو
لغتنامه دهخدا
کوره خسرو. [ رِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت بالا که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 275 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زیب خسرو
لغتنامه دهخدا
زیب خسرو.[ خ ُ رَ ] (اِخ ) شهری که نوشیروان آن را بنا کرد. (از فهرست ولف ). نام شهری است که نوشیروان به صورت انطاکیه ساخت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : یکی شهر فرمود نوشین روان بدو اندرون آبهای روان بکردار انطاکیه چون چراغ پر از گلشن و کاخ و میدان و ...
-
تخت خسرو
لغتنامه دهخدا
تخت خسرو. [ ت َ ت ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) خرابه ای در جنگل زیارت خواسته رود، از دهات استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 128 و ترجمه ٔ وحید ص 171 شود.
-
تخت خسرو
لغتنامه دهخدا
تخت خسرو. [ ت َ ت ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام تخت خسرو پرویز که طاق مانند بود ومانند آسمان صور بروج و کواکب در آن نقش یافته بود... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تخت طاقدیس شود.
-
رزم خسرو
لغتنامه دهخدا
رزم خسرو. [ رَ م ِ خ ُ رَ / رُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نام پرده یا لحنی . (یادداشت مؤلف ) : بدان روی آتش بسی دختران یکی جشنگه ساخته بر کران ز گل بر سر هر یکی افسری نشسته بهر جای رامشگری همه چامه ٔ رزم خسرو زدندوز آن هر یکی هر زم...
-
پناه خسرو
لغتنامه دهخدا
پناه خسرو. [ پ َ خ ُ رُو ] (اِخ ) رجوع به پناخسرو و فناخسرو شود.
-
پول خسرو
لغتنامه دهخدا
پول خسرو. [ خ ُ رَ ] (اِخ ) موضعی نزدیک ابوبکرآباد موغان آذربایجان . (تاریخ غازان خان ص 88).
-
خانه خسرو
لغتنامه دهخدا
خانه خسرو. [ ن ِ خ ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در چهار هزارگزی شمال خاوری کلیبر و چهار هزارگزی شوسه ٔ اهر - کلیبر. این ده کوهستانی و معتدل و دارای 81 تن سکنه است که شیعی مذهب و ترک زبانند. این دهکده از چشمه مشروب...
-
خم خسرو
لغتنامه دهخدا
خم خسرو. [ خ ُ م ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، دارای 182 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیمی و توتون و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه مالرو است . ایل ترکاشوند برای تعلیف ا...
-
خسرو آسیابان
لغتنامه دهخدا
خسرو آسیابان . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم به وقت فرار از دست عربان به آسیای او پناه برد و او طمع در لباس یزدگرد کرد و شب هنگام سر آخرین شاه ساسانی را از تن جدا نمود . رجوع به ج 1 ص 560 یشتها شود.
-
خسرو ابرقوهی
لغتنامه دهخدا
خسرو ابرقوهی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از مورخان دوره ٔ تیموری است و او را کتاب فردوس التواریخ است . (از تاریخ مغول ص 491) (کشف الظنون ).
-
خسرو اختران
لغتنامه دهخدا
خسرو اختران .[ خ ُ رَ / رُ وِ اَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (از ناظم الاطباء) : آثارانوار خسرو اختران بر صحایف اطباق آسمان چون ذنب سرخان و دسته های ریحان پدید آمد. (سندبادنامه ص 67).
-
خسرو ارزمقان
لغتنامه دهخدا
خسرو ارزمقان .[ خ ُ رَ / رُو اَ زَ ] (اِخ ) نام مردی از مردم جوخان که قریه ای است به نهروان بوده و او مبدع طریقتی است شبیه به مانویه و خرمیه . (از فهرست ابن الندیم ).