کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خستگی دی الکتریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خستگی گرفتن
لغتنامه دهخدا
خستگی گرفتن . [ خ َ ت َ / ت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ماندگی گرفتن . ماندگی دور کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خستگی ناپذیر
لغتنامه دهخدا
خستگی ناپذیر. [ خ َ ت َ / ت ِ پ َ ] (نف مرکب مرخم ) کنایه از تعطیل برندار. پی گیر. مداوم . دائم . چون : مبارزه ٔ خستگی ناپذیر با بی سوادی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خستگی ها
لغتنامه دهخدا
خستگی ها. [ خ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جراحتها، ریش ها : همی گفت کای داور داد پاک گر از خستگیها شوم من هلاک . فردوسی .تن پیلتن را چنان خسته دیدهمه خستگیهاش نابسته دید. فردوسی .چو مهر دلش گستهم را بخواست گشاد آن گرانمایه از دست راست ابر بازوی گستهم بر ببست ...