کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزرانیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خزرانیان
لغتنامه دهخدا
خزرانیان .[ خ َ ] (اِخ ) مردمان خزران . اهل خزران : بخزرانیان راست آراسته ز چپ بانگ برطاس بر خاسته . نظامی .مگر ز آفت آن بیابانیان براحت رسد کار خزرانیان .نظامی .بفرمود سر تا گذرگاه کوه ببندند خزرانیان هم گروه .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کار به راحت رسیدن
لغتنامه دهخدا
کار به راحت رسیدن . [ ب ِ ح َ رَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سرانجام یافتن . (آنندراج ) : چو کار زراچه به راحت رسیدبه راحت رسد کار خزرانیان .نظامی (از آنندراج و گنجینه ٔ گنجوی چ ارمغان ص 51).
-
هم گروه
لغتنامه دهخدا
هم گروه . [ هََ گ ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دسته جمعی . همه با هم . (یادداشت مؤلف ). متفق . متحد : برآرید لشکر، همه همگروه سراپرده و خیمه بر سوی کوه . فردوسی .سواران ایران همه همگروه رده برکشیدند در پیش کوه . فردوسی .نخستین به انبوه زخمی چو کوه بباید ز...
-
برطاس
لغتنامه دهخدا
برطاس . [ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) پرطاس . نام شهری است از ولایت ترکستان ، گویند روباه آنجا پوست خوب میدارد. (برهان ). یک قسمت از مملکت روس قدیم است . ناحیه ایست در ترکستان ، مشرق و جنوبش . (حاشیه ٔ دیوان نظامی ). غوز است و مغربش رود آتل و شمالش ناحیت بجنا...