کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزانه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خازندار
لغتنامه دهخدا
خازندار. [ زِ] (نف مرکب ) خزانه دار .
-
مخزون
لغتنامه دهخدا
مخزون . [ م َ ] (ع ص ) در خزانه نهاده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مال جمع کرده شده . (ناظم الاطباء) : روزن و برهون چو بسته گشت خیانت راه نیابد بسوی گوهر مخزون . ناصرخسرو.او را یمین الدولة و امین الملة لقب دادند لقبی ...
-
مکمنة
لغتنامه دهخدا
مکمنة. [ م َ م َ ن َ ] (ع اِ) خزانه و گنجینه . (ناظم الاطباء).
-
بخشی کل
لغتنامه دهخدا
بخشی کل . [ ب َ ک ُ ] (اِ مرکب ) رئیس خزانه . (ناظم الاطباء).
-
بهارخرم
لغتنامه دهخدا
بهارخرم . [ ب َ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام خزانه ٔ پرویز پادشاه ساسانی بوده است : و قالوا انه کان فی جملة اموال خزانة ابرویز المسماة بهارخرم بالمدائن ... (الجماهر بیرونی ص 71).
-
پابرجا کاشتن
لغتنامه دهخدا
پابرجا کاشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (... درختی یا گیاهی )؛ خزانه نکردن آن . نشا نکردن آن .
-
خزانچی
لغتنامه دهخدا
خزانچی . [ خ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تحویلدار. خزانه دار. (ناظم الاطباء). خزینه دار. (آنندراج ).
-
کیخور
لغتنامه دهخدا
کیخور. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) گنج و خزانه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) (از فرهنگ جانسون ).
-
نعیبة
لغتنامه دهخدا
نعیبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) مالیاتی که در مراکش از ولایات مختلفه به خزانه ٔ پادشاه آن مملکت تحویل می شود. (ناظم الاطباء).
-
اخداع
لغتنامه دهخدا
اخداع . [ اِ ] (ع مص ) استوار گردانیدن چیزی را بچیزی . || برانگیختن کسی را بر مخادعه . || پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خزانه کردن . (آنندراج ).
-
ده تیر
لغتنامه دهخدا
ده تیر. [ دَه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از تفنگ یا تپانچه که ده فشنگ در خزانه یا خشاب آن جا گیرد. (یادداشت مؤلف ). که در یک نوبت فشنگ گذاری ده بار پیاپی تواند تیرافکند.
-
بادگان
لغتنامه دهخدا
بادگان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) حافظ و حفظکننده . (برهان ) (انجمن آرا). حافظ و نگاهدار. (ناظم الاطباء). حافظ خانه . (آنندراج ). || خازن و خزانه دار.(برهان ). خازن و خزینه دار. (ناظم الاطباء). پاسبان گنجینه . گنجور. خزانه . (آنندراج از برهان . در برهان خ...
-
باریقو
لغتنامه دهخدا
باریقو. (ترکی ، اِ) ظاهراً بمعنی سهم . بخشش باشد : بهر وقت که خزانه ای بیاوردندی جماعت امرا و دوستان خزانه داران پیش ایشان می رفتند و باریقو می خواستند و ایشان بقدر هر یک را چیزی میدادند... و خزانچیان نیز باریقو بهمدیگر میدادند. (تاریخ مبارک غازانی چ...
-
سپهبره
لغتنامه دهخدا
سپهبره . [ س ِ پ َ ب َ رَ / رِ ] (اِ) سپهبد. (آنندراج ) (اشتینگاس ). رئیس کمپانی و رئیس طایفه . || خزانه دار. (ناظم الاطباء).
-
تحویلداری
لغتنامه دهخدا
تحویلداری . [ ت َح ْ ] (حامص مرکب ) شغل کسی که نقدو یا جنس به او سپرده شده است . (ناظم الاطباء). عمل تحویلدار. || خزانه داری . (ناظم الاطباء).