کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزانه داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تحویلداری
لغتنامه دهخدا
تحویلداری . [ ت َح ْ ] (حامص مرکب ) شغل کسی که نقدو یا جنس به او سپرده شده است . (ناظم الاطباء). عمل تحویلدار. || خزانه داری . (ناظم الاطباء).
-
بیدون
لغتنامه دهخدا
بیدون . [ ] (ترکی - مغولی ، اِ) نام خزانه ٔ زر سرخ و جامه های خاص که ظاهراً تحت نظارت و محاسبه ٔ وزیر بوده است . مؤلف تاریخ غازان در حکایت سی ودوم در ضبط کار خزانه و ترتیب مهمات و مصالح آن چنین نویسد: پیش از این معتادنبود که کسی حساب خزانه ٔ پادشاها...
-
کور
لغتنامه دهخدا
کور. [ کُرْ ] (اِخ ) ژاک . از بازرگانان ثروتمند بورژ که در حدود سال 1395 م . در بورژ متولد شد. وی خزانه داری شارل دوم را به عهده داشت و سپس به مأموریت سیاسی اعزام شد، اما به گرفتن رشوه متهم گردید و در سال 1451 م . زندانی شد و سپس فرار کرد. خاطراتش م...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن جعفر (ابوعبداﷲ) بن محمدبن معمر، مکنی به ابوالفضل ومعروف به زعیم الدین ، مردی دانشمند و از رجال نامی دولت عباسیان بود و در عهد خلافت المقتفی و المستنجد والمستضیئی مقام خزانه داری داشت و به نیابت وزارت رسید. بیش از بیست ...
-
نارین
لغتنامه دهخدا
نارین . (مغولی ، اِ) مغول به خزانه ٔ محتوی جواهرات و زر سرخ که زیر نظر مستقیم سلطان وقت بوده است نارین می گفته اند. رشیدالدین فضل اﷲ آرد: در این وقت پادشاه اسلام ضبط آن چنان فرمود که خزانها جدا باشد هرآنچه مرصعات بود تمامت به دست مبارک در صندوق نهد چ...
-
معیرالممالک
لغتنامه دهخدا
معیرالممالک . [ م ُ ع َی ْ ی ِ رُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دوستعلی خان نظام الدوله (1236-1290 هَ . ق .). پسر حسینعلی خان معیرالممالک داماد فتحعلیشاه بود اما دوستعلی خان از دختر فتحعلیشاه نیست و از زن دیگر اوست . در اواخر سلطنت محمدشاه قاجار حاکم یزد بود. ...
-
توسامیشی
لغتنامه دهخدا
توسامیشی . (مغولی ، اِ) عطا و تیول . (فرهنگ نظام ) : ... او را یرلیغ ترخانی داد و راه خزانه داری بر وی توسامیشی فرمود.(تاریخ غازان چ کارل یان ص 20). و عنان قبض و بسط مصالح سلطنت بر وجهی در کف کفایت او نهاده بود... که بر آن هیچ مزیدی تصور نداشت سیورغا...
-
ماکیاول
لغتنامه دهخدا
ماکیاول . [ وِ ] (اِخ ) به ایتالیائی ماکیاولی ،او تاریخدان و از اعضای دولت ایتالیا بود و در 1469م . در فلورانس متولد شد و به سال 1527 درگذشت . مدتی منشی مخصوص خزانه داری کل فلورانس بوده و در این مدت به چندین مأموریت سیاسی گسیل گردید. او مورد سؤظن «...
-
معیرالممالک
لغتنامه دهخدا
معیرالممالک . [ م ُ ع َی ْ ی ِ رُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) (... ثانی ) دوستعلیخان اول پسر حسینعلی بیک بسطامی معیرالممالک اول - از رجال مشهور دوره ٔ نادرشاه - بود. وی درسال 1237 هَ . ق . با سمت خزانه داری در اردوکشی فتحعلیشاه به طرف عراق همراه اردو بود اما...
-
منات
لغتنامه دهخدا
منات . [ م َ ](اِخ ) نام بتی در عرب که هذیل و خزانه که هر دو قبیله ای است از عرب آن را می پرستیدند. (غیاث ). بت قبایل اوس و خزرج و غسان . (مفاتیح العلوم خوارزمی چ بنیاد فرهنگ ص 40) : همچنان کو گفت می گوید سخن دیو در عزی و لات اندر منات . ناصرخسرو.هم ...
-
بالفور
لغتنامه دهخدا
بالفور. (اِخ ) (آرتور- جمس ، لرد..) از رجال معروف سیاست انگلستان که به سال 1848 م . در اسکاتلند بدنیا آمد و در سال 1930 م . درگذشت . او در کنگره ٔ برلن (1878) از اعضای مؤثر بشمار میرفت . به ادبیات و فلسفه و حکمت الهی علاقه داشت و رساله ای تحت عنوان ...
-
رامزپاشا
لغتنامه دهخدا
رامزپاشا.[ م ِ ] (اِخ ) عبداﷲ رامز پاشا، از وزراء و گویندگان عهد سلطان محمودخان دوم بود. در سال 1189 هَ . ق . بهمراهی پدرش باسلامبول عزیمت کرد و بتحصیل دانش پرداخت . در سال 1213 هَ . ق . بسمت قاضی لشکر بمصر روانه شد. و پس از آن بنظارت اداره ٔ مهندسی ...
-
هزینه
لغتنامه دهخدا
هزینه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (اِ) بر وزن و معنی خزینه باشد. (برهان ). به این معنی ظاهراً مبدل خزینه و ممال خِزانه ٔ عربی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : اگر دیگران هزینه ٔ مال کنند تو خزینه ٔ اعمال کن ... (ملا حسین واعظ از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || ...
-
حالت افندی
لغتنامه دهخدا
حالت افندی . [ ل َ اَ ف َ ] (اِخ ) محمدسعید. یکی از رجال دوره ٔ سلطان محمودخان ثانی . وی مظهر اعتماد و الطاف شاهانه بود ولی بی احتیاطی در حرکات و سکنات و توجه به اغراض و منافع شخصی برای او نتیجه ٔ سوء داد. او بمنظور خوش خدمتی به بعضی بیکهای فنار که م...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن هبةاﷲبن توما البغدادی النصرانی الطبیب ، المکنی بابی الکرم . قفطی گوید: وی معالجتی نیکو و اصابتی بکمال و دستی مبارک و توفیقی بسیار داشت و ازجوانمردی و امانت برخوردار بود. در ایام خلافت الناصر لدین اﷲ تقدم یافت تا به من...