کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خزانه دار کل
لغتنامه دهخدا
خزانه دار کل . [ خ ِ /خ َ ن َ / ن ِ رِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن کس که رئیس خزانه ٔ یک مملکت باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
مخزون
لغتنامه دهخدا
مخزون . [ م َ ] (ع ص ) در خزانه نهاده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مال جمع کرده شده . (ناظم الاطباء) : روزن و برهون چو بسته گشت خیانت راه نیابد بسوی گوهر مخزون . ناصرخسرو.او را یمین الدولة و امین الملة لقب دادند لقبی ...
-
خازندار
لغتنامه دهخدا
خازندار. [ زِ] (نف مرکب ) خزانه دار .
-
سام
لغتنامه دهخدا
سام . (اِخ ) از عمال و کسان عمرولیث که خزانه دار عمرو بود و عمرو خزانه ٔ خود را به او سپرده بود. رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص 372 و 373 شود.
-
مکمنة
لغتنامه دهخدا
مکمنة. [ م َ م َ ن َ ] (ع اِ) خزانه و گنجینه . (ناظم الاطباء).
-
بخشی کل
لغتنامه دهخدا
بخشی کل . [ ب َ ک ُ ] (اِ مرکب ) رئیس خزانه . (ناظم الاطباء).
-
بهارخرم
لغتنامه دهخدا
بهارخرم . [ ب َ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام خزانه ٔ پرویز پادشاه ساسانی بوده است : و قالوا انه کان فی جملة اموال خزانة ابرویز المسماة بهارخرم بالمدائن ... (الجماهر بیرونی ص 71).
-
بیدون
لغتنامه دهخدا
بیدون . [ ] (ترکی - مغولی ، اِ) نام خزانه ٔ زر سرخ و جامه های خاص که ظاهراً تحت نظارت و محاسبه ٔ وزیر بوده است . مؤلف تاریخ غازان در حکایت سی ودوم در ضبط کار خزانه و ترتیب مهمات و مصالح آن چنین نویسد: پیش از این معتادنبود که کسی حساب خزانه ٔ پادشاها...
-
کیخور
لغتنامه دهخدا
کیخور. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) گنج و خزانه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) (از فرهنگ جانسون ).
-
نعیبة
لغتنامه دهخدا
نعیبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) مالیاتی که در مراکش از ولایات مختلفه به خزانه ٔ پادشاه آن مملکت تحویل می شود. (ناظم الاطباء).
-
ده تیر
لغتنامه دهخدا
ده تیر. [ دَه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از تفنگ یا تپانچه که ده فشنگ در خزانه یا خشاب آن جا گیرد. (یادداشت مؤلف ). که در یک نوبت فشنگ گذاری ده بار پیاپی تواند تیرافکند.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سوار. کاتب و رئیس خزانه ٔ وقف بود به بصره . (ابن الندیم ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر حنفی . او راست : مجمع الفتاوی و خزانة الفتاوی .
-
اخداع
لغتنامه دهخدا
اخداع . [ اِ ] (ع مص ) استوار گردانیدن چیزی را بچیزی . || برانگیختن کسی را بر مخادعه . || پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خزانه کردن . (آنندراج ).
-
پابرجا کاشتن
لغتنامه دهخدا
پابرجا کاشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (... درختی یا گیاهی )؛ خزانه نکردن آن . نشا نکردن آن .