کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خزاف
لغتنامه دهخدا
خزاف . [ خ َزْ زا ] (ع ص ) سفالگر، سفال فروش . سفالینه فروش . (یادداشت بخط مؤلف ). سبو و سفال سازنده . (آنندراج ). نسبت است با کوزه گری و کوزه فروشی . (از انساب سمعانی ).
-
واژههای همآوا
-
خضاف
لغتنامه دهخدا
خضاف . [ خ َ ف ِ ] (ع ص ) از دشنامهای کنیزانست . (منتهی الارب ). یقال : یا خضاف ؛ ای تیزدهنده ، ای گوزو. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خضاف
لغتنامه دهخدا
خضاف . [ خ َض ْ ضا ] (ع ص ) کسی که بسیار تیز می دهد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خضاف
لغتنامه دهخدا
خضاف . [ خ ِ ] (ع مص ) تیز دادن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خوردن طعام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فخاری
لغتنامه دهخدا
فخاری . [ ف َخ ْ خا ری ی ] (ع ص ) داشگر. (دستوراللغه ). و این غیر از خزاف است که سفالینه فروش باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). بائعالفخار. (اقرب الموارد).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) ابراهیم بن عبداﷲ خزاف معروف به قصیر و مکنی به ابواسحاق . از راویان است . وی از عبداﷲبن یزید مقری و سلیمان بن عیسی سجزی و ابومعاذ ضحاک بن شمر و جز آنان روایت کند و احمدبن حفص سعدی و عبدالرحمان عبدالمؤمن و دیگران از او روایت دا...
-
کوزه گر
لغتنامه دهخدا
کوزه گر. [ زَ / زِ گ َ ] (ص مرکب ) کلال را گویند و آنکه کوزه ها سازد. (آنندراج ). سفالگر و خزاف و آنکه کوزه می سازد. (ناظم الاطباء). کسی که کوزه سازد. (فرهنگ فارسی معین ). کلال . کواز. فخاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دی کوزه گری بدیدم اندر بازا...