کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزاعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) احمدبن نصربن هیثم از اشراف بغداد بود و جد او مالک یکی از نقباء بنی عباس بود. احمد از گروهی بود که مخالف با خلق قرآن بودند و نیز به خلیفه الواثق باﷲ طعن می زد تا آنکه به اطلاع خلیفه رسید که گروهی بر او جمع شده و بنام او امر بمعر...
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) اسودبن خزاعی . صحابی بود. (از قاموس الاعلام ).
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) حمزةبن مالک خزاعی .او از شجعان و جنگجویان عرب به زمان هادی عباسی است . در جزیره به زمان هادی قیام کرد و عامل جزیره با لشکری بجنگ او رفت بین آن دو در نزدیکی موصل جنگ درگرفت و سرانجام عامل جزیره از او شکست یافت و اموالش بغنیمت رف...
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن خلف از کاتبان ابوبکر بود در مدینه . (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 185).
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) عمربن عبدالعزیزبن عمر خزاعی . از صحابیان بود و همه کاری بهر دو دست توانستی کردن او را بدین سبب ذوالیدین خواندند. (از تاریخ گزیده چ لیدن صص 224 - 225).
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) محمدبن واثق خزاعی . یکی از کسانی بود که به ابوالفضل جعفربن معتصم بن هرون الرشید مهدی بیعت کرد. (تاریخ گزیده چ لیدن ص 323).
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ عی ی ] (ص نسبی ) منسوب به خزاعة که قبیله ای است از اعراب . (انساب سمعانی ).
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ] (اِخ ) حسن بن حسین بن مصعب خزاعی یکی از بزرگان و شجعان عرب به زمان مأمون عباسی است او به خراسان مقام کرد و بعد در حال عصیان به کرمان رفت مأمون لشکری برای دستگیری او فرستاد و او را اسیر کرد و سپس از او درگذشت . او تا زمان واثق در طبرس...
-
واژههای مشابه
-
علقمه ٔ خزاعی
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ خزاعی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن ناجیةبن حرث بن مصطلق . از اعراب بادیه و صحابی است . (از الاصابة ج 4 قسم اول ص 267).
-
علقمه ٔ خزاعی
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔخزاعی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن فغواء (یا ابی الفغواء) بن عبیدبن عمروبن مازن بن عدی بن عمروبن ربیعة. صحابی است . (از الاصابة ج 4 قسم اول ص 266).
-
علی خزاعی
لغتنامه دهخدا
علی خزاعی . [ ع َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خزاعی ، مکنّی به ابوالحسن . وی شاعر بود و در بادیه ٔ خزاعة در حجاز پرورش یافت و به عراق منتقل شد و مصاحب اسماعیل بن بلبل گشت و بر شعرای دستگاه او برتری یافت و در سال 283 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرک...
-
علی خزاعی
لغتنامه دهخدا
علی خزاعی . [ ع َ ی ِ خ ُ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طاهر خزاعی اصفهانی ، مکنّی به ابوالحسن . ادیب و شاعر قرن هشتم هجری . در سال 750 هَ. ق . در قید حیات بود و در حمایت جمال الدین وزیر می زیست . و او را تألیفاتی در سیرت این وزیر است . (از معجم المؤلفین بنق...
-
دعبل خزاعی
لغتنامه دهخدا
دعبل خزاعی . [ دِ ب ِ ل ِ خ ُ عی ی ] (اِخ ) ابن علی بن رزین ، مکنی به ابوعلی . از خاندان طاهر ذوالیمینین و ایرانی بود و مدائح اهل بیت رسول گفتی . (یادداشت مرحوم دهخدا). وی از شیعیان عالی قدر و مداح علی بن موسی (ع ) بوده ، قصیده ٔ او که با مطلع «مدارس...
-
صالح خزاعی
لغتنامه دهخدا
صالح خزاعی . [ ل ِ ح ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن نصر خزاعی ... شود.